سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که میان خود و خدا را به صلاح دارد ، خدا میان او و مردم را به صلاح آرد ، و آن که کار آخرت خود درست کند ، خدا کار دنیاى او را سامان دهد ، و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است ، خدا را بر او حافظى است . [نهج البلاغه]

بحثى کوتاه درباره معراج و شق القمر و معجزات دیگر

ما در خلال بحثهاى گذشته در چند جا گفته‏ایم که اگر مطلبى از نظر قرآن و حدیث ثابت‏شد ما به حکم اسلام آن را مى‏پذیریم و وقت‏خود و خواننده محترم را به اشکال تراشیها و توجیه و تاویلها نمى‏گیریم.

مسئله معراج جسمانى رسول خدا(ص)و همچنین مسئله شق القمر - که هر دو در سالهاى آخر بعثت - و فاصله میان شروع محاصره بنى هاشم در شعب ابى طالب و وفات جناب ابو طالب اتفاق افتاده از مطالبى است که از نظر قرآن، حدیث و سخنان بزرگان از علم و حدیث‏به اثبات رسیده و از معجزات مسلم آن حضرت به شمار رفته که بحث‏بیشتر درباره اثبات آن و ذکر دلایل، نقلى و اجماع در کلمات بزرگان ما را از شیوه نگارش تاریخ خارج مى‏سازد و خواننده محترم مى‏تواند به کتابهاى کلامى، تاریخى و حدیثى که در این باره نوشته و بحث کرده‏اند مراجعه نماید. (9)

زیرا ما وقتى مسئله نبوت را پذیرفتیم و به‏«غیب‏»ایمان آورده و معجزه را قبول کردیم دیگر جایى براى بحث و رد و ایراد و تاویل و توجیه باقى نمى‏ماند، مگر با کدام تجزیه و تحلیل مادى مسئله شکافتن سنگ سخت‏با ضربه چوب و بیرون آمدن دوازده چشمه آب گوارا قابل توجیه است (10) ، و با کدام حساب ظاهرى حاضر کردن‏تخت‏بلقیس در یک چشم بر هم زدن از صنعا به بیت المقدس قابل درک و قبول است (11) ، و با کدام وسیله‏اى - جز معجزه - مى‏توان عصاى چوبى را به اژدهایى بزرگ‏«ثعبان مبین‏»تبدیل نمود (12) ، و یا با زدن همان عصاى چوبین به دریا مى‏توان آن را شکافت، و دوازده شکاف در آن پدیدار کرد، (13) و لشکرى عظیم را از آن دریا عبور داد.

اینها و امثال اینها معجزاتى است که در قرآن کریم آمده و روایات صحیحه اثبات آنها را تضمین کرده که از آن جمله است معجزه معراج جسمانى و«شق القمر»و در برابر آنها نمى‏توان با تئوریها و فرضیه‏هایى همچون‏«محال بودن خرق و التیام در افلاک‏»و هیئت‏بطلمیوسى (14) که سالها و قرنها به عنوان یک قانون مسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن به اثبات رسیده و به صورت‏مضحکه‏اى درآمده است‏به تاویل و توجیه این آیات و روایات دست زد، چنانکه برخى در گذشته و یا امروز متاسفانه این کار را کرده‏اند.

اساس این توجیهات و تاویلات آن است که ظاهرا اینان معناى صحیح‏«نبوت‏»و«وحى‏»و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستى را ندانسته و یا همه را خواسته‏اند با فکر مادى و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل کنند، و قدرت لایزال و بى انتهاى آفریدگار جهان را از یاد برده‏اند و در نتیجه به چنین تاویلاتى دست زده‏اند و گرنه به گفته‏«ویلیم جونز» (15) :

«آن قدرت بزرگى که این عالم را آفرید از اینکه چیزى از آن کم کند یا چیزى بر آن بیفزاید عاجز و ناتوان نخواهد بود!»و به گفته آن دانشمند دیگر اسلامى‏«دکتر محمد سعید بوطى‏» (16) اطراف وجود ما و بلکه خود وجودمان را همه گونه معجزه‏اى فرا گرفته ولى به خاطر انس و الفتى که ما با آنها پیدا کرده‏ایم براى ما عادى شده و آنها را معمولى مى‏دانیم در صورتى که در حقیقت هر کدام معجزه و یا معجزاتى شگفت انگیز است.

مگر این ستارگان بى شمار، و حرکت این افلاک، و قانون جاذبه زمین و یا ستارگان دیگر، و حرکت ماه و خورشید، و این نظم دقیق و حساب شده، و خلقت این همه موجودات ریز و درشت‏بلکه خلقت‏خود انسان - که آن دانشمند بزرگ او را موجود ناشناخته نامیده - و گردش خون در بدن، مسئله روح، و مسئله مرگ و حیات، و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگرى که در وجود انسان و خلقت‏حیوانات و موجودات دیگر به کار رفته و موجود است معجزه نیست!

با اندکى تامل و دقت انسان به اعجاز همگى پى برده و همه را معجزه مى‏داند ولى از آنجا که مانوس و مالوف بوده براى ما صورت عادى پیدا کرده و از حالت اعجازى آنها غافل شده‏ایم.

بارى همان گونه که گفتیم: در مسئله معراج و شق القمر هر چه را براى ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده مى‏پذیریم، و اما پاره‏اى از روایات غیر صحیح و به‏اصطلاح‏«شاذ»ى را که در کتابها دیده مى‏شود، مانند آنکه در مسئله شق القمر نقل شده که ماه به دو نیم شد و به گریبان رسول خدا رفت و سپس نیمى از آستین راست و نیمى از آستین چپ آن حضرت خارج شده و دوباره به آسمان رفت و به یکدیگر چسبید.