سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که امام علیه السلام کمتر به منبر مى‏نشست که پیش از خطبه نگوید : ] مردم از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردیده تا به بازى پردازد ، و او را وا ننهاده‏اند تا خود را سرگرم بى‏فایدت سازد ، و دنیایى که خود را در دیده او زیبا داشته جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت انگاشته ، و فریفته‏اى که از دنیا به بالاترین مقصود نایل گردیده چون کسى نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده . [نهج البلاغه]

گل عفاف

هیچ باغبانى را سرزنش نمى‏کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بى‏دیوار، از آسیب مصون نیست و میوه و محصولى براى باغبان نمى‏ماند .

هیچ کس هم با نام «آزادى‏» دیوار خانه خود را برنمى‏دارد و شب‏ها در حیاطش را باز نمى‏گذارد، چون خطر رخنه‏ى دزد، جدى است .

هیچ صاحب گنج و گوهرى هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمى‏گذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده مى‏شود .

هر چیز که قیمتى‏تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مى‏رود .

هر چه که نفیس‏تر باشد، بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت، لازمتر .

اگر در شیشه‏ى عطر را باز بگذارید، عطرش مى‏پرد .

اگر رشته‏ى مرواریدت را در کمد و صندوق نگذارى و در آن را نبندى، گم مى‏شود .

اگر در مقابل پنجره‏ى خانه‏ات، تورى نزنى، از نیش پشه‏ها و مزاحمت مگس‏ها در امان نخواهى بود .

وقتى راه ورود پشه‏ها را مى‏بندى، خود را «مصون‏» ساخته‏اى، نه «محدود» و زندانى .

وقتى در خانه را مى‏بندى، یا پشت پنجره‏ى اتاقت پرده مى‏آویزى، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاه‏هاى مزاحم در پناه قرار داده‏اى، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشى .

اگر براى ایمنى از خطرها و آسودگى از مزاحمان، خود را بپوشانى، نه کسى ایراد مى‏گیرد و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا مى‏کنى، چرا که سخنش را بى‏منطق و ناآگاهانه مى‏دانى و مى‏بینى .

اینکه «دل باید پاک باشد»، بهانه‏اى براى گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه‏ى «لاقیدى‏» وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد .

ظاهر، آینه‏ى باطن است و . . . «از کوزه همان برون تراود که در اوست‏» .

زن، به خاطر ارزش و کرامتى که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهاى چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد .

زن به خاطر لطافتى که دارد، نباید در دست‏هاى خشن کامجویان دیو سیرت، که نقاب مهربانى و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آن که گل عصمتش را چیدند، او را دور اندازند، یا زیر پاشان له کنند .

زن به خاطر عصمتى که دارد و میراث‏دار پاکى مریم است، نباید بازیچه‏ى هوس و آلوده‏ى به ویروس گناه گردد .

گوهر عفاف و پاکى، کم‏ارزش‏تر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست .

دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند .

سادگى و خامى است که کسى خود را در معرض دید و تماشاى نگاه‏هاى مسموم و چشم‏هاى ناپاک قرار دهد و به دلبرى و جلوه‏گرى بپردازد و خیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمى‏اندازد و از زهر نگاه‏ها و نیش پشه‏هاى شهوت در امان مى‏ماند!

خراب کردن همه‏ى دیوارها و برداشتن همه‏ى پرده‏ها و باز گذاشتن همه‏ى پنجره‏ها، نشانه‏ى تیره اندیشى است، نه روشنفکرى! علامت جاهلیت است نه تمدن !

مى‏گویى نه؟ به طومار کسانى نگاه کن که پس از رسوایى و بى‏آبرویى، با دو دست پشیمانى بر سر غفلت‏خویش مى‏زنند و بر جهالت‏خود لعنت مى‏فرستند .

کسى که از «جماعت رسوا» نگریزد «رسواى جماعت‏» مى‏شود!

آنکه ایمان را به لقمه‏اى نان مى‏فروشد،

آنکه یوسف زیبایى را با چند سکه‏ى قلب عوض مى‏کند، آنکه «کودک عفاف‏» را جلوى صدها گرگ گرسنه مى‏برد و به تماشا مى‏گذارد، روزى هم «پشت دیوار ندامت‏» اشک حسرت بر دامن پشیمانى خواهد ریخت، در آخرت هم به آتش بى‏پروایى خود خواهد سوخت .

از اول که جامه‏ى عفاف سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرکابه‏ى گناه بر آن بپاشد .

از اول باید مواظب بود این کاسه‏ى چینى نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد .

از اول نباید به پاى بیگانه، اجازه‏ى ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته‏هاى نورس عصمت را لگدمال کند .

ولى . . . گریه بى‏حاصل است و بى‏ثمر، وقتى که شاخته شکست و گل چیده شد!!

    جواد محدثى

   


  
  
<      1   2