سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]

13 - مبارزه با خرافات

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


هنگامى که ابراهیم پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله چشم از جهان فرو بست . در همان روز خورشید گرفت .
عده اى گفتند:
خورشید نیز به خاطر مرگ ابراهیم غمگین است (و این علامت عظمت رسول خداست ).
پیامبر صلى الله علیه و آله فورا پیش از دفن جنازه ابراهیم ، مردم را به مسجد دعوت کرد و بالاى منبر رفت و فرمود:
اى مرم ! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداست و به دستور او در سیر و حرکتند و به فرمان خدا مطیع مى باشند، هرگز به خاطر مرگ و زندگى کسى گرفته نمى شوند! هرگاه خورشید و ماه گرفت ، نماز آیات بخوانید!
سپس از منبر پایین آمدند و نماز آیات را با جماعت خواندند آنگاه به على علیه السلام فرمود:
پیکر فرزندم ابراهیم را براى دفن آماده کن !
على علیه السلام جنازه ابراهیم را غسل داد و کفن کرد پس از آن مردم دفنش ‍ کردند.(13)

 

14 - درس محکم کارى

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله پیکر فرزندش ، ابراهیم ، را به خاک سپرد چشمانش پر از اشک شد و فرمود:
دل غمگین است و چشم اشک مى ریزد، ولى سخنى که سبب خشم خدا شود نمى گویم .
آنگاه فرمود: ابراهیم ! ما، در مرگ تو غمگینیم .
سپس حضرت گوشه قبر را دید که به طور کامل درست نشده ، با دست مبارکش آن را صاف کرد، پس از آن فرمود:
هرگاه یکى از شما کارى را انجام داد، حتما آن را محکم و استوار انجام دهد.(14)

 

 

 


  
  

11 - نه ضرر کردن و نه ضرر رساندن

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


سمرة پسر جندب درخت خرمایى در باغ مردى از انصار داشت . او گاهى به درخت خود سر مى زد، بدون اجازه و اعلام این کار را انجام مى داد. و ضمنا چشم چرانى هم مى کرد!
روزى مرد انصار گفت :
سمره ! تو مرتب ، ناگهانى وارد منزل مى شوى که خوشایند ما نیست هرگاه قصد ورود داشتید، اجازه بگیرید و بدون اعلام وارد نشوید.
سمره حرف او را نپذیرفت و گفت :
راه از آن من است و حق دارم بدون اجازه وارد شوم !
ناچار مرد انصارى به رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم شکایت کرد و گفت :
این مرد بدون اطلاع داخل مى شود و خانواده ام از چشم چرانى محفوظ نیستند بفرمایید بدون اعلام وارد نشود.
حضرت دستور داد سمره را آوردند و به او فرمود:
فلانى از تو شکایت دارد و مى گوید: تو بدون اطلاع از خانه او عبور مى کنى و قهرا خانواده او نمى توانند به خوبى خود را از نامحرم حفظ کنند. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع وارد نشو!
سمره فرمایش پیغمبر را نیز قبول نکرد.
پیامبر فرمود:
-
پس درخت را بفروش !
سمره حاضر نشد. حضرت قیمت را به چند برابر بالا برد، باز هم راضى نشد. همین طور قیمت را بالا مى برد سمره حاضر نمى شد!! تا این که فرمود:
اگر از این درخت دست بردارى درختى به تو داده مى شود.
سمره باز هم تسلیم نشد و اصرار داشت که نه از درخت خودم دست بر مى دارم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ اجازه بگیرم .
در این وقت پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
تو آدم زیان رسان و سختگیرى هستى و در دین اسلام نه زیان دیدن مورد قبول است و نه زیان رساندن . سپس رو کرد به مرد انصارى فرمود:
برو درخت خرما را بکن و جلوى سمره بینداز! آنان رفتند و این کار را کردند در این موقع ، حضرت به سمره فرمود:
-
حالا برو درختت را، هر کجا خواستى بکار.(11)


  
  

6- ارزش دانش اندوزى

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى وارد مسجد شد و مشاهده فرمود دو جلسه تشکیل یافته است .
یکى ، جلسه علم و دانش است ، که در آن از معارف اسلامى بحث مى شود و دیگرى جلسه دعا و مناجات است ، که در آن خدا را مى خوانند و دعا مى کنند.
پیمغبر صلى الله علیه و آله فرمود:
این هر دو جلسه خوب است و هر دو را دوست دارم ، آن عده دعا مى کنند و این عده راه دانش مى پویند و به بى سوادان آگاهى و آموزش مى دهند، ولى من این گروه دوم را بر گروه اول که صرفا به دعا و مناجات مشغولند ترجیح مى دهم ، زیرا من خود از جانب خداوند براى تعلیم و آموزش بر انگیخته شده ام .
آنگاه رسول گرامى صلى الله علیه و آله به گروه تعلیم دهندگان پیوست و با آنان در مجلس علم نشست .(5)

 

7- چهار خصلت خدا پسند

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


خداوند به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وحى کرد که من از جعفر بن ابى طالب به خاطر چهار صفت قدر دانى مى کنم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله جعفر را خواست و موضوع را به ایشان خبر داد.
جعفر عرض کرد:
اگر خداوند به شما وحى نمى کرد، من هم اظهار نمى کردم .
یا رسول الله ! من هرگز شراب ننوشیدم ، زیرا مى دانستم که اگر بنوشم عقلم نابود مى شود.
و هرگز دروغ نگفتم ، زیرا دروغ خلاف مروت و ضد کمال انسان است .
و هرگز زنا نکرده ام ، زیرا ترسیدم با ناموسم همان عمل انجام بشود.
و هرگز بت نپرستیدم ، زیرا مى دانستم که بت پرستى منفعتى ندارد.
رسول خدا دست مبارکش را بر شانه وى زد و فرمود:
سزاوار است که خداوند به تو دو بال مرحمت کند، تا در بهشت پرواز کنى .(6)

 


  
  

5- پنج سفارش از رسول خدا(ص )

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


مردى به نام (ابو ایوب انصارى ) محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد:
یا رسول الله ! به من وصیتى فرما که مختصر و کوتاه باشد تا آن را به خاطر سپرده ، عمل کنم .
پیغمبر فرمود:
پنج چیز را به تو سفارش مى کنم :
1-
از آنچه در دست مردم است ناامید باش ! چه این که ، براستى آن عین بى نیازى است .
2-
از طمع پرهیز کن ! زیرا طمع فقر حاضر است .
3-
نمازت را چنان بخوان که گویا آخرین نماز تو است و زنده نخواهى ماند تا نماز بعدى را بخوانى .
4-
بپرهیز از انجام کارى که بعدا به ناچار از آن پوزش طلبى .
5-
براى برادرت همان چیزى را دوست بدار که براى خودت دوست دارى .(4)


  
  
   1   2      >