سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]

هوشیارى دراتخاذ مواضع سیاسى

زیاد دیده و شنیده ایم که افراد بدون این که عمق قضایا و مسائل و جریانات سیاسى عصر خویش را درک کنند و صرفا به خاطر چند شعار جذاب که از گروه و دسته اى شنیده اند وارد معرکه شده اند و در سلک گروه یا جریانى در آمده اند و دو آتشه به دفاع از جریان مورد علاقه پرداخته اند و پس از مدتى با خسرانى عظیم و بهره بردارى از موقعیت و

( 18 )

شخصیت آنان به گوشه عزلت خزیده اند و براى همیشه حیثیت و جایگاه اجتماعى خود رااز دست داده اند. بروجردى براى آن که در بند نامرئى باندهاى سیاسى عصر خویش گرفتار نیاید تا حد وسواس مراقب بود.

در نهضت مشروطه بااین که استاد مورد علاقه اش آخوند خراسانى در میدان مبارزه قرار گرفته بود و در راس روحانیون مشروطه خواه بود، امااو که گویا به فراست دریافته بود این مبارزه بااین شکل و بخصوص بااختلافى که علما با یکدیگر دارند فرجام خوشى ندارد انزوا گزید و مشغول تتبع و تحقیق شد. روزى استاد نام ایشان را مى شنود. سؤال مى کند مگر آقا حسین این جا هستند من فکر مى کردم رفته اند ایران !

مرحوم بروجردى ضمن نصحیت به فدائیان اسلام درباره نهضت مشروطه مى گوید:

[... ما تحولات زیادى در عمرمان دیده ایم : جریان مشروطیت و... دیدیم که کارها چگونه و به کجا ختم شد].

همچنین در قضیه نفت در هیچ جناحى قرار نگرفت و هوشیارانه مى گفت :

من در قضایایى که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوانم پیش بینى کنم وارد نمى شوم .این قضیه ملى شدن نفت را نمى دانم چیست چه خواهد شد و آینده در دست چه کسى خواهد بود.البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند که اگر بااین حرکت مردمى مخالفت کند واین حرکت ناکام بماند در تاریخ ایران ضبط مى شود که : روحانیت سبب این کار شد، لذا به آقاى بهبهانى و علماى تهران نوشتم : مخالفت نکنند .

البته این بدان معنى نیست که روحانیان به بهانه این که از فرجام کار آگاه نیستیم درامور سیاسى دخالت نکنند. آنچه مقصوداین سخن است : بدون مطالعه و دقت در مسائل سیاسى نبایداظهارنظر کرد و یا وارد دسته جناحى شد که دیده ایم : بسیارى به خاطر ناآگاهى واز سر ناشیگرى سرنا رااز سر گشادش ساز کرده اند .

مخالفت با تقسمى اراضى شاهانه

فرش خانه اش رنگ و رو رفته بود. لباسها کهنه . گاهى پارگى جامعه را محجوبانه مى پوشاند. خرج منزلش بسیار پایین در حد قشر پایین جامعه . بین مخارج منزل و مخارج بیرونى تفکیک شده بود: مخارج منزل از اجاره ملک بروجرد و مخارج بیرونى از بیت المال تامین مى شد. فرزندان او در مضیقه بودند و باید با آنچه ازارث مادر نصیبشان

( 19 )

مى شد روزگار بگذرانند.

کاله جوش ماست شش سیرگوشت در شبانه روز نان تهیه شده از آرد ملک بروجرد و...ارکان اصلى موادغذائى زعیم مسلمین را تشکیل مى داد.

در عین حال با تقسیم اراضى مخالف بود.

چرا؟

او که درد فقر را چشیده بود واز نزدیک با زندگى رقت انگیز کشاورزان زحمت کش اما گرسنه آشنا بود.

آیا با خوانین بود؟

اگر: خوانین بود باید چشم داشتى مى داشت که در زندگى او نشانى از همسفرگى با خانها و تیول داران نمى شد جست .

او که در مقابل اشک یتیم و مادر یتیمان گرسنه از قوت و غذا مى افتاد و رعشه در بدنش مى افتاد و یا سخاوتمندانه ملک بروجردش را براى اداره فقرا و کمک و نان مردم بروجرد که دچار مشکل شده بود مى فروخت چطور مى توانست طرفدار خوانین باشد؟

آیا بروجردى نمى دانست خوانین و ملکداران عامل شوربختى کشاورزان بى پناه هستند. آیا نشنیده بود که خوانین با کشاورزان محروم و زحمت کش اما گرسنه و برهنه بسان حویانان رفتار مى کنند؟

آیا داغ گرسنگى و بیچارگى را در پیشانى پابرهنگان آفتاب سوخته روستاها ندیده بود؟ آیا نمى دانست که قسمت اعظم کشتزارهاى کشور در تملک 450 خانواده بود که بعضى آنان معروف به داشتن 300 پارچه ده بودند و مطابق یک برآورد تنها 37 خانواده صاحب 000.19 ده، یعنى 14% دهات را در تملک داشتند و تنها 5 درصد زمینهاى قابل کشت متعلق به دهقانانى بود که روى آن کار مى کردند.

آیا نمى دانست قسمت اعظم املاک آذربایجان و زنجان از آن مجتهدى و قسمت اعظم املاک اصفهان از آن صارم الدوله و برادرانش بود؟

آیا نمى دانست صارم الدوله به تنهایى 50 آبادى داشت و بقیه زمینهاى اصفهان نیز متعلق به خانهاى بختیارى مانند: صمصام اسعد سردار بهادر ابوالقاسم بختیار بود که تقریبا 120 کیلومتر در 120 کیلومتر وسعت داشت ؟

آیا نمى دانست در شیراز بخش عظیمى از زمینهاى متعلق به خانواده قوام حکمت

( 20 )

مزارعى و یا خانهاى قشقائى بود و در اراک اولاد آقا محسن عراقى و خانواده هاى بیات و مستوفى قسمت اعظم اراضى را در مالکیت خود داشتند ( اقتصاد بدون نفت نوشته انور خامه اى شرکت انتشار .19 - 20) وقس على هذا فعلل و تعفلل !

پرواضح است از آن دسته فقیهانى نبود که چشم بسته و بدون مطالعه اطراف و جوانب قضایا بزرگ زمین داران را که با زد و بند و عرق جبین و کدیمین و نابودى زندگى و هستى کشاورزان به زمینهاى وسیعى دست یافته بودند مالک على الاطلاق بداند و مهر مشروعیت به مالکیت آنان بزند و تلاش خالصانه و صادقانه را براى کوتاه کردن دست چنین مالکانى را نامشروع بداند.

از فقیه زیرک و همه جانبه نگرى چون بروجردى این قضیه بعید مى نماد!

آنچه ما مى فهمیم واز زندگى پرثمر بروجردى استفاده مى کنیم این که :

بروجردى با تقسیم اراضى شاهانه مخالف بود!

تقسیم اراضى که بعدها تشت رسوائیش از بام فروافتاد.

تقسیم ارضى که دست کهنه وارثان و بله قربان گویان دربارهاى قدیم را که براى رژیم آمریکاى پهلوى کارائى نداشتند و به ابزارهاى زنگ زده اى تبدیل شده بودند کوتاه کرد ( البته نه همه جا و همه کس بسیارى ازاینان هم با تبصرهائى استثنا شدند) و دست ستاره بدوشان که در ارتش جاى پا باز کرده بودند و خطر کودتااز طرف آنان مى رفت گشود. به زمین مشغولشان کرد تا فیلشان هواى هندوستان نکند.

جلال آل احمد دراین باره مى نویسد:

[ هر چه زمین تخت و آباد بوده به اسم خالصه پخش کرده اند میان سرهنگ سرتیپ هاى بازنشسته . مى دانى که . تا به جاى این که بنشینند تهران و خیال کودتا را بکنند پنبه بکارند. مى بینى که و چه پنبه اى و چه گندم و هندوانه اى روح آدمى شاد مى شود].

(نفرین زمین .254)

اما کشاورزان و دهقانان این قربانیان همیشه تاریخ بدبختراز همیشه فوج فوج بسان لشکر شکست خورده راهى کوره پزخانه ها شدند و یا به شغلهاى کاذب روى آوردند.

هدف این نبود که کشاورزان بینوا به نوایى برسند. هدف این بود که بشود روستائى را مهار کرد: با فقر و مذلت و گردآورى آنان در حواشى شهرها.

وافزون بر آن در دنیایى که نظام ارباب رعیتى از هم گسسته بود بتوان سر بلند کرد

( 21 )

که : بله ما هم به سوى دروازه هاى تمدن در حرکتیم !

هیچ چیز کم نداریم .همه مردم در رفاه کامل زندگى مى کنند!

بروجردى مى دانست که دستگاه حسن نیت ندارد و جابه جائى مهره ها و ستاندن املاک بى حد و حصراز گروهى و واگذارى آن به گروهى دیگر و هیاهوى تبلیغاتى راه انداختن این زخم کهنه راالتیام نمى بخشد و رعیت به سپیده دم رهائى نخواهد رسید مگر دگرگونى عمیق رخ دهد،از این روى در جواب شاه که به ایشان پیام مى دهد:

[در همه کشورهااصلاحات صورت گرفته و ما هم باید یکسرى اصلاحات از جمله اصلاح اراضى راانجام دهیم].

مى گوید:

[در دیگر کشورها اول جمهورى شد آنگاه اصلاحات صورت گرفت].

بله نظام شاهنشاهى تناسبى بااین اصلاحات ندارد: خانه از بن ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است !

شاید برخى براین پندار باشند که بروجردى ازاین باب که نظام ارباب رعیتى نظامى بود براساس مزارعه و مشروع با فروپاشى آن به مخالفت برخاست !

چه مزارعه اى ؟

مزارعه یک طرفه ؟

رعیت زاده از روزى که به دنیا آمده رعیت بوده است . چشم که باز کرده جناب ارباب و یا مباشراو را بالاى سر خود دیده که امر و نهى مى کنند.او حتى نام آنان را بهتر و روانتراز نام پدر و مادرش تلفظ مى کرده است . کجا پیمان مزارعه راامضا کرده که خودش هیچ یادش نمى آید.

اصلا نمى داند مزارعه خوردنى است یا پوشیدنى ! آنچه خوب مى دانداین که باید قسمت اعظم محصول را تمییز کند و به انباراربابى حمل کند و آنچه ته مانده محصول است اگر قبلاازارباب نگرفته و نخورده باشد به منزل خود حمل کند!

آنچه را رعیت زاده به خاطر دارداین که : وقتى پدرش از کارافتاد و یا زمین گیر شد و یا مرد جناب مباشر نام پدر را خط گرفت و نام او را نوشت .

این نظام بهره کشى است نه نظام مزارعه .

این قانون در جنگلها هم جایى ندارد چه برسد در بین انسانها.

در یک کلام بروجردى با نظام بهره کشى مخالف بود، با هر نام و عنوانى !<**ادامه مطلب...**>