بروجردى با تقسیم اراضى شاهانه مخالف بود.او مى دانست کشاورزان محرومتراز قبل مى شوند.او مى دانست دراین طرح آن که هیچ فکرى براى او نشده کشاورزاست . بروجردى جلوى لایحه را گرفت . بعداز فوت او شاه با خوشحالى تمام و به عنوان یک نوید بزرگ به ارباب بزرگش آمریکا اعلام کرد :
[قانون اصلاحات ارضى سیر خورد را طى مى کرد تا به مرحله عمل برسد. یکى از مقاماتى ازاصلاحات دنیااطلاعى نداشت نامه اى به مجلس نوشت و جلوى این کار را گرفت].
البته این خوشى دیرى نپایید که قهرمان آزادى واستقلال حضرت امام خمینى فریاد برآورد و روز روشن را در دیدگان آمریکا و نوکراو به شب تار تبدیل کرد.
مخالفت با تغییر خط فارسى به لاتین
استعمار از روز ظهور اسلام در برابر خود دید که میدان دار بود. با شگردهاى مختلف سعى کرد آن رااز میدان به در برد و یا پشتش را به زمین آورد،اما بارهاى بار گرفتار پنجه هاى مقاوم و بازوان پرتوان پیروان باایمان آن شد و بر خاک مذلت فروافتاد.
ازاین روى به خدعه روى آورد. یکى از خدعه هایى که در عصر زعامت بروجردى ساز کرد ایجاد دیوار آهنین بین پیروان اسلام با معارف زندگى سازاسلام به بهانه تغییر رسم الخط بود! به این بهانه که رسم الخط فارسى در کتابت و چاپ موجب اشتباه مى شود و سردرگمى خوانندگان و پژوهشگران را در پى خواهد داشت و علاوه با زبان بین المللى ( انگلیسى !) تطابق ندارد، لذا فارسى زبان در فراگیرى دانشهاى مجود در جهان غرب به مشکل برخورد مى کند پس باید رسم الخط را تغییر داد. شلت یداکم .
سعید نفیسى که گویا خط فارسى را نمى پسندیده مى نویسد:
اشکال بزرگ دیگرى که در پیش است این است که در نتیجه بدى خط امروزى و حروف مشابه که با نقطه تغییر مى کنند فرهنگهاى ما پرازاغلاطى است که در نتیجه تحریف حروف پیدا شده است .
همو مى نویسد:
من وقتى که به چاپ فرهنگ نفیسى تالیف مرحوم پدرم آغاز کردم به این مشکل بسیار مهم برخوردم و چاره را جزاین ندیدم که اصولى براى تلفظ کلمان فارسى به خط لاتین اختیار کنم و در برابر هر کلمه تلفظ آن کلمه را به لاتین بگذارم . به نظر
( 23 )
من تا وقتى که ما گرفتار این خط کنونى ! هستیم چاره منحصر به همین است و بس -.
(مقدمه فرهنگ عمید)
بروجردى در مقابل این توطئه بزرگ قد برافراشت و شدیدا موضع گرفت :
[ هدف اینان از تغییر خط دور کردن جامعه مااز فرهنگ اسلامى است . من تا زنده ام اجازه نمى دهم این کار را عملى کنند به هرجا که مى خواهد منتهى شود]!
موضع گیرى این عالم روشن سبب گردید که عمال بیگانه نتوانند نقشه شوم خود را عملى کنند وایران مقدس را مثل ترکیه و برخى دیگراز سرزمینهاى اسلامى از خط اسلامى دور کنند.
موضع سیاسى
از آنچه گذشت که شمه اى بوداز حرکتهاى آن بزرگ به خوبى روشن شد که مرحوم بروجردى دستگاه واعمال آن را هوشیارانه زیر نظر داشته است و هرگاه احساس مى کرده حرکتى ناسازگار یا دستورات اسلام در حال تکوین است شجاعانه موضوع مى گرفته است . بسان دیده بانى تیزهوش از کوچکترین حرکت دستگاه غافل نبوده است .
پلک برهم نمى هشت تااین که به خواسته اش جامعه عمل پوشانده شود. که جلوه هاى آن را در مخالفت با تاسیس مجلس موسسان بى حجابى خانه زن محاکمه واعدام آیه الله کاشانى و... به عیان مى بینم .
امااوضاع واحوال و شرایط اجتماعى در نظرگاه آن مرحوم براى حرکت بنیادین و دگرگونى اساسى مهیا نبود، زیرا:
1. دفاع دستگاه ازاسلام
دستگاه خود را مدافع اسلام و مطیع اوامر علما مى دانست .
قدرت حاکم دوران آنگاه که در پى استوارسازى بنیادهاى حکومت بود از هیچ تلاشى دراین زمینه فروگذارى نکرد.
در بسیارى از موارد در برابر دستور علما و در راس آن آقاى بروجردى سر تسلیم فرود مى آورد. بااین حساب امکان نداشت به مردم کوچه و بازار شهر و روستا باوراند که در پشت پرده قضایا دگراست .
|
( 24 )
2. عدم بلوغ جامعه :
مردم به خاطر سالیان متمادى سایه شوم استبداد بر سر آنان از نظر تجلیل و فهم مسائل سیاسى اجتماعى در حد بلوغ نبودند.
جامعه نابالغ هم براى به دوش کشیدن مشکلات یک حرکت بنیادین اجتماعى ناصبوراست و ناپایدار.ازاین روى مرحوم بروجردى نمى توانست حرکتى را بباغازد که زیربار مشکلات تنها بماند و حرکت نافرجام .
3. حوزه نامنسجم و ضعیف :
بروجردى وارث حوزه اى بود که دست تطاول ظلم و بیداد مراکز متعدد تصمیم گیرى و... آن رااز هم گسسته بود. طلاب از نظر فکرى و علمى پایین بودند و دانشهاى دین در غربت .
بروجردى براى درافتادن با دستگاه و تغییر دادن اوضاع واحوال و سر و سامان دادن به زندگى مردم از بازوى فکرى برخاسته از حوزه که از آرمانهاى وى دفاع کند و نتفکراورا در سرتاسر کشور گسترش بدهد محروم بود.
این که انقلاب اسلامى توانست در مدتى کوتاه دراقصى نقاط این سرزمین حتى در کوره دهات شعاع خود را بگسترداند به همت والاى فرزندان حوزه بود و عالمان بیدار شهرستانها که هر یک خود شیرى بودند در کنام .
4. خوف از هرج و مرج :
اندیشه هاى الحادى غرب و شرق درهاى بسته را مى گشودند. تا اندرونیها راه یافته بودند.
سنگرهاى دینى یکى پس از دیگرى با هیاهو و جنجال و تبلیغات زهرآگین تصرف مى شد. آن جا که اندک مقاومتى بود و مارک واپس گرا و ارتجاع نمى توانست آن را درهم شکند زور بود که میدان دار مى شد!
میکرب الحاد به جان ملتهاى مسلمان از جمله ایران افتاده بود. فوج فوج فرزندان اسلام رااز آبشخوراصلى جدا مى کردند.از کتابها و مجلات علیه اسلام شرر مى بارید. در کوى و برزن این اسلام بود که آماج حملات قرار گرفته بود. بهائیان به کمک
|
( 25 )
دستگاه در بسیارى از شهرهاى مقدس این سرزمین لش گندیده و تعفن گرفته خود را تحمیل کرده بودند.
لاشخورهاى تجزیه طلب در گوشه و کنار در فکر آن بودند که این سرزمین از پا بیفتد تا تکه پاره اش کنند.این یک سوى جریان سوى دیگر جریان نظام شاهنشاهى بود.
کسى شک ندارد که نظام شاهنشاهى تباهى آفرین است . میکربى است که به بدنه هر ملتى جاخوش کند تا آن ملت رااز پا در نیاورد دست بردار نیست . در عین حال از بى حکومتى واز هم گسیختگى و حاکمیت هرج و مرج قابل تحمل تر بود.
ازاین روى آیه الله بروجردى از یک طرف مى دید دستگاه از قدرت او واهمه دارد و نمى تواند شعائراسلامى را نادیده بگیرد و به گونه اى آشکار به مخالفت به اسلام برخیزد، واز طرف دیگر در توان خود نمى دید با فروپاشى نظام که در هر حال به ظاهر شریعت پایبند بود و در برابر علماء تسلیم سر و ته قضیه را به هم بیاورد والحادگرایان و تجزیه طلبان پایبند بود و در برابر علماء تسلیم سروته قضیه را به هم بیاورد والحادگرایان و تجزیه طلبان ازاین فروپاشى بهره نبرند و زمام رااز دست او نگیرند و قضایاى گذشته تکرار نشود . |
<**ادامه مطلب...**>