و این چنین بود که با کمک آنان حضرت فاطمه3 متولد شد.
* * *
حضرت خدیجه3 نخستین زنی بود که اسلام آورد. چنانچهامام حسین7 در روز عاشورا در خطبهای که خود را به دشمنمعرفی کرد، فرمود:من شما را قسم میدهم! آیا شما خبردارید که جدة من خدیجهبنت خویلد اولین زن این امت بود که مسلمان شذ؟ گفتند: آری!
همچنین زید بن حارثه که غلام خدیجه بود و آنرا به پیغمبر6بخشیده بود، سومین نفری بود که اسلام آورد.
در سه سال اول بعثت: فقط سه نفر نماز میخواندند: رسولخدا6، علی7 و خدیجه3 .
خدیجه3 یاور پیغمبر6
حضرت خدیجه با زبان و دست و مال و همة وجودش از اسلام ورسول خدا6 حمایت میکرد. به چند نمونه از ایثارگری او
توجه کنید:
آیه نازل شد که: «فَاصْدَعْ بِم"اتُؤْمَر وَاَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکین».آنچه را که مأمور شدی آشکار نما و از مشرکین دوری کن.
رسول خدا6 در موسم حج بربالای کوه صفا آمد و با ندایبلند، سه بار فرمود:«ی"ا اَیُّهَا النّ"اسُ اءنّی رَسُولُ رَبِّ الْع"الَمین».ای مردم!من فرستادة پرودگار جهانیان هستم. در این موقع مردم متوجهحضرت شدند. سپس حضرت بربالای کوه مروه آمد و دستش رابرگوش نهاد و سه بار با صدای بلند فرمود:«ی"ا اَیُّهَا النّ"اسُ! اءنّی رَسُولُاللّ"ه».ای مردم! من رسول خدا هستم.
بتپرستان از این حرکت خشمگین شدند و با سنگ به حضرتحمله نمودند. ابوجهل سنگی بر پیشانی حضرت زد! حضرت برایدر امان ماندن از سنگها بر بالای کوه رفت و در آنجا به سنگی تکیه کردو در آنجا ماند.
شب شد و علی7 و خدیجه3 از این حادثه با خبر شدند وآب و غذایی تهیه نموده و به جستجوی پیغمبر6 رفتند.
خدیجه خیلی نگران بود و با آهی جانکاه میگفت: چه کسی ازمصطفی" برایم خبری میآورد؟ چه کسی از بهار دل من به من خبرمیدهد؟ چه کسی از رانده شدة در راه خدا مرا آگاه میکند؟ چه کسیاز ابوالقاسم برایم خبری میآورد؟
در این حال جبرئیل بر پیغمبر6 نازل شد. حضرت درحالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود فرمود: میبینی قوم من با منچه کردند؟ مرا تکذیب نمودند! از شهر بیرون راندند! و به من
حمله نمودند!
جبرئیل و گروهی از فرشتگان برای هلاکت بتپرستان اعلامآمادگی نمودند. امّا حضرت قبول نکرد و فرمود: من برای اهل عالمرحمت هستم. قوم مرا بخودم واگذارید. آنها نمیدانند.
در این موقع جبرئیل، خدیجه را دید که گریان بدنبال رسولخدا6 میگردد. جبرئیل به حضرت فرمود: آیا به خدیجهنمینگری که از گریة او، فرشتگان آسمان به گریه افتادند؟ او را بخواهو سلام مرا به او برسان و به او بگو: خداوند بتو سلام رسانده و مژدهداده که در بهشت قصری از طلا مال خدیجه است که در آن هیچسختی و مشقتی نخواهد دید.
خدیجه ، رسول خدا را دید وبا هم در تاریکی شب به منزلمراجعت کردند. همان شب ، مشرکین با اطلاع از حضور رسولخدا6 در خانه ، منزل را محاصره کرده و منزل را سنگباراننمودند.
خدیجه با دیدن این منظره صدا زد: ای گروه قریش! آیا زن آزاد رادر خانة خودش سنگباران میکنید؟
مشرکین با این سخن شرمنده شده و برگشتند.
«وقتی حلیمه، مادر رضاعی رسول خدا6 نزد حضرت آمد واز خشکسالی در محلشان شکوه کرد، خدیجه3 چهل گوسفند وشتر به او بخشید».
«در محاصره شِعب ابوطالب، همة ثروت خدیجه3 صرفمسلمین شد بطوری که پس از رفع محاصره، خدیجه3 گفت: ازاموال چیزی جز دو پوستین که یکی را زیر انداز و دیگری را رواندازقرار دهم، نمانده است.
او بخاطر سختیهای این دوران، دو ماه بعد از خروج از شعبابوطالب، رحلت نمود.»
مقام خدیجه3
1ـ روزی عایشه نسبت به خدیجه3 اظهار برتری نمود!حضرت فرمود:
«اَوَ م"ا عَلِمْتِ اَنَّ اللّ"هَ اصْطَفی" آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْر"اهیمَ وَ آلَ عِمْر"انَوَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً وَ فاطِمَةَ وَ خَدیجَةَ عَلَیالْعالَمین؟»
«آیا نمی دانی که خدا، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران و علیّو حسن و حسین و حمزة و جعفر و فاطمه و خدیجه: را از میانانسانها برگزید؟»
2ـ امام سجاد7 بر منبر شام فریاد زد:
«اَنَا بْنُ خَدیجَةَ الْکُبْری"»
«من پسر خدیجة کبری" هستم.»
3ـ در دعای ندبه، خطاب به امام عصر (عج) میخوانیم:
«اَیْنَ ابْنُ النَّبِیُّ الْمُصْطَفی" وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضی" وَ ابْنُ خَدِیجَةَالْغَرّ"اء!؟»
«کجایی ای پسر رسول مصطفی" و پسر علیّ مرتضی" و پسرخدیجة ارجمند والامقام!؟»
4ـ وقتی پیغمبر6 از معراج برگشت، جبرئیل فرمود: سلامخدا و سلام مرا به خدیجه برسان!
پیغمبر6 هم این کار را کرد. خدیجه در جواب گفت:
جَبْرَئیلَ السَّلا"م.»
5 ـ در هنگام خواستگاری علی7 از فاطمه3 ،امّ ایمن باتعدادی از زنان خدمت رسول خدا6 مشرف شدند تااین مطلبرا با حضرت در میان بگذارند. وقتی همه نشستند، امّ ایمن گفت:پدران و مادران ما فدای تو باد ای رسولخدا!ما برای امری اینجا جمعشدهایم که اگر خدیجه زنده بود، روشنی چشم او میشد.
ناگاه اشک از چشمان حضرت سرازیر شد و فرمود:
«خدیجة! چه کسی مثل و مانند خدیجة است؟ او زمانی که مردممرا تکذیب نمودند، مرا تصدیق نمود و مرا بر دین خدا یاری کرد وبا مالش مرا کمک و یاری نمود.»
6ـ در یکی از روزها پیغمبر6 به خدیجه3 فرمود:
«آیا میدانی که خداوند تو را در بهشت، همسر من قرار
داده است؟»
7ـوقتی در هنگام رحلت خدیجه3 پیغمبر6 بر بالین اوآمد، به خدیجه فرمود:
«ای خدیجه از اینکه رحلت مینمائی ناراحتم ولی چه بسا دراین خیر کثیر باشد. پس اگر همدمهای خود را در بهشت دیدی،سلام مرا به آنها برسان!
خدیجه پرسید: آنان کیانند؟ فرمود: مریم، آسیه و کلثوم.»
8ـ در روایت است که خدیجه3 در ایام رجعت زنده شده و بهدنیا برمیگردد.
9ـ در روز قیامت منادی ندا میکند: کجاست فاطمة دخترمحمّد!؟کجاست خدیجه دختر خویلد! کجاست مریم دختر عمران! کجاستآسیه دختر مزاحم! کجاست امّ کلثوم مادر یحیی!...
سپس حضرت خدیجه و حوا و آسیه با گروهی از فرشتگان،فاطمة زهراء3 را همراهی میکنند تا در عرصة محشر بایستد.
10ـ حضرت خدیجه3 قبل از رحلتش، چون خود خجالتمیکشید، به فاطمه3 فرمود: نزد پدرت برو و از او بخواه که بدنم رابا یکی از لباسهای خود کفن کند».<**ادامه مطلب...**>