سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت ، از دستت نشد و نسوخت . [نهج البلاغه]

حضرت‌ فاطمه‌ زهراء3

ولادت‌ :

فاطمة‌ زهراء3 در سال‌ پنجم‌ بعثت‌، در بیستم‌ جمادی‌ الثانی‌ درمکه‌ متولد شد. در آن‌ زمان‌ چون‌ پسران‌ رسولخدا6 در کودکی‌ ازدنیا رفتند، مشرکین‌ خوشحال‌ بودند که‌ نسل‌ حضرت‌ با رحلت‌ او، ازبین‌ می‌رود. عاص‌ بن‌ وائل‌ که‌ دوازده‌ پسر داشت‌ به‌ حضرت‌ ابتریعنی‌ کسیکه‌ با مردنش‌، نسلش‌ قطع‌ می‌شود، می‌گفت‌.

خداوند متعال‌ به‌ رسولش‌، فاطمه‌3 را هدیه‌ داد که‌ نسل‌ پیغمبررا تا روز قیامت‌ حفظ‌ می‌کند و در عوض‌ دوازده‌ پسر عاص‌ قبل‌ ازپدرشان‌ مردند و عاص‌ خود ابتر شد!

«بنام‌ خداوند بخشندة‌ مهربان‌. ما بتو کوثر را عطا کردیم‌. پس‌برای‌ خدایت‌ نماز بگذار و نحر نما، و بدان‌ که‌ حقیقتاً دشمن‌ تو ابترو بی‌ نسل‌ است‌».

گفته‌اند که‌ در حال‌ حاضر در ایران‌ 4 میلیون‌ سید و در عراق‌ 5/1میلیون‌ سید و در اندونزی‌ 20 میلیون‌ سیّد و در سایر کشورها نیز 20میلیون‌ سید که‌ جمعاً 5/45 میلیون‌ سید در دنیا وجود دارد.

فاطمه‌3 پنجساله‌ بود که‌ مادرش‌ خدیجه‌3 رحلت‌ نمود اودر 9 سالگی‌ با علی‌7 ازدواج‌ نمود. و درسن‌ 18 سالگی‌ در مدینه‌رحلت‌ یافت‌.

عبادت‌ و مکارم‌ اخلاق‌

فاطمة‌3 بسیار عبادت‌ می‌کرد. در این‌ باره‌ به‌ چند روایت‌
اشاره‌ می‌شود:

1ـ رسول‌ خدا6 فرمود: ای‌ سلمان‌! خدای‌ تعالی‌ چنان‌ دل‌ وجان‌ و همة‌ اعضای‌ دخترم‌ فاطمه‌ را از ایمان‌ پر کرده‌ که‌ برای‌ عبادت‌خدا، خود را از همه‌ چیز فارغ‌ کرده‌ است‌.

2ـ رسولخدا6 فرمود: دخترم‌ فاطمه‌، سرور زنان‌ عالم‌ از اول‌تا آخر می‌باشد. او پاره‌ تن‌ من‌ و نور چشمم‌ و میوه‌ دل‌ من‌ است‌.

او روح‌ در تن‌ من‌ است‌ و او حوریه‌ انسیه‌ است‌. هرگاه‌ که‌ او درمحراب‌ در مقابل‌ خدای‌ ذوالجلال‌ قرار می‌گیرد، نورش‌ برای‌ ملائکه‌مشخص‌ است‌، همانطور که‌ نور ستاره‌ برای‌ اهل‌ زمین‌ مشخص‌ است‌و خدا به‌ ملائکه‌ می‌فرماید: ای‌ فرشتگان‌ من‌! به‌ فاطمة‌ نگاه‌ کنید که‌ اوسرور کنیزان‌ من‌ است‌ و در پیشگاه‌ من‌ مشغول‌ عبادت‌ است‌ در حالی‌که‌ استخوانهایش‌ از خوف‌ من‌ می‌لرزد و با دلش‌ مرا عبادت‌ می‌کند.من‌ شما را شاهد می‌گیرم‌ که‌ شیعیان‌ او را از آتش‌ ایمن‌ گردانیدم‌.

3ـ امام‌ حسن‌ مجتبی‌" 7 فرمود: مادرم‌ را دیدم‌ که‌ شب‌ جمعه‌ درمحراب‌ عبادت‌ ایستاده‌ و پیوسته‌ تا هنگامی‌ که‌ خورشید، پهنة‌ افق‌ رافرا گرفت‌، مشغول‌ رکوع‌ و سجود بود. و شنیدم‌ که‌ برای‌ مردان‌ و زنان‌مؤمن‌ دعا می‌کرد و اسامی‌ یک‌ یک‌ آنان‌ را می‌برد ولی‌ برای‌ خودچیزی‌ از خدا نخواست‌.

عرض‌ کردم‌: مادر! چرا همانگونه‌ که‌ برای‌ دیگران‌ دعا می‌کنی‌برای‌ خود دعا نمی‌کنی‌؟ فرمود: فرزندم‌! اول‌ همسایه‌، بعد خانه‌.

4ـ حسن‌ بصری‌ می‌گوید: در میان‌ این‌ امّت‌ عابدتر از فاطمه‌نیست‌! او آنقدر به‌ نماز ایستاد که‌ پاهایش‌ ورم‌ کرد.

5ـ علی‌7 در شب‌ زفاف‌، همسرش‌ را نگران‌ دید. علّت‌ راپرسید، فاطمه‌3 فرمود: دربارة‌ حال‌ و وضع‌ خود فکر کردم‌ و پایان‌عمر و قبر را بیاد آوردم‌ و انتقال‌ از خانه‌ پدر به‌ منزل‌ خودم‌، مرا بیادورود به‌ قبر (و خانه‌ آخرت‌) انداخت‌. تو را بخدا قسم‌! بیا در آغاززندگی‌ مشترکمان‌ برخیزیم‌ و امشب‌ را به‌ عبادت‌ خدا بپردازیم‌.

6ـ علی‌7 فرمود: او با اینکه‌ محبوب‌ترین‌ افراد نزد پیغمبر خدابود، امّا آنقدر با مشک‌ آب‌ کشید که‌ اثر آن‌ مشک‌ در بدن‌ مبارکش‌ پیداشد و آنقدر خانه‌ را جاروب‌ کرد که‌ لباسهایش‌ غبار آلود بود و آنقدرزیر دیگ‌ آتش‌ افروخت‌ که‌ لباسهایش‌ عوض‌ شد (کهنه‌ شد).

7ـ روزی‌ پیامبراکرم‌6 پیش‌ فاطمه‌3 رفت‌ و دید که‌ بچه‌ راشیر می‌دهد و با دستش‌ آسیاب‌ را می‌چرخاند و مشاهده‌ کرد که‌پیراهن‌ تنش‌ از جل‌ شتر است‌. پیغمبر فرمود: دخترم‌! امروز تلخیهای‌دنیا را برای‌ شیرینیهای‌ آخرت‌ بچش‌! فاطمة‌ فرمود: من‌ خدا را بخاطرنعمتهایش‌ حمد می‌کنم‌ وبرکرامتهایش‌ شکر می‌گذارم‌. در این‌ هنگام‌آیة‌ «وَ لَسَوْف‌َ یُعْطیک‌َ رَبُّک‌َ فَتَرْضی‌"» «بزودی‌ خدا آنقدر بتو بدهدتا راضی‌ شوی‌» نازل‌ شد.

8ـ روزی‌ فرشته‌ای‌ نزد پیغمبر6 آمد که‌ دارای‌ 24 صورت‌بود. رسولخدا6 فرمود: ای‌ دوست‌ من‌ جبرئیل‌! تاکنون‌ تو را به‌این‌ صورت‌ ندیده‌ بودم‌؟ فرشته‌ گفت‌: من‌ جبرئیل‌ نیستم‌. بلکه‌ من‌محمود هستم‌ که‌ خداوند مرا فرستاده‌ است‌ تا نور را به‌ ازدواج‌ نور دربیاورم‌. پیغمبر6 فرمود: چه‌ کسی‌ را به‌ چه‌ کسی‌؟ محمود گفت‌:فاطمه‌ را به‌ ازدواج‌ علی‌! در این‌ هنگام‌ چشم‌ پیغمبر به‌ کتف‌ محمودافتاد که‌ بر آن‌ نوشته‌ بود:مُحَمَّدٌ رَسُول‌ُ اللّ"ه‌، عَلِی‌ٌ وَصِیُّه‌ُ. حضرت‌پرسید: از چه‌ زمانی‌ این‌ عبارت‌ بر کتف‌ تو نوشته‌ شده‌ است‌؟ گفت‌:بیست‌ و چهار هزار سال‌ قبل‌ از خلقت‌ آدم‌7.

9ـ رسولخدا6 شب‌ زفاف‌ فاطمه‌3 ،شترش‌ بنام‌ شهباء راآورد و فاطمه‌ را بر آن‌ سوار کرد وبه‌ سلمان‌ فرمود که‌ دهنة‌ شتر را بگیرو خود، شتر را حرکت‌ دادند. در راه‌ صدای‌ همهمه‌ای‌ را شنیدند ومشاهده‌ کردند که‌ جبرئیل‌ با هفتاد هزار فرشته‌ و میکائیل‌ با هفتاد هزارفرشته‌ نازل‌ شدند. پیغمبراکرم‌6 پرسید: چه‌ شده‌ که‌ به‌ زمین‌نازل‌ شده‌اید؟ گفتند: ما آمده‌ایم‌ در عروسی‌ فاطمه‌3 و علی‌7شرکت‌ کنیم‌. در این‌ موقع‌ جبرئیل‌ تکبیر گفت‌ و ملائکه‌ هم‌ تکبیرگفتند و رسولخدا6 هم‌ تکبیر گفت‌. و از این‌ تاریخ‌ بود که‌ تکبیرگفتن‌ در عروسی‌ مسلمانان‌ مرسوم‌ شد.

10ـ گفته‌اند که‌ پیغمبر6 برای‌ عروسی‌ دخترش‌ فاطمه‌ 3لباسی‌ به‌ اوداد. امّا روز بعد وقتی‌ او را دید، مشاهده‌ کرد که‌ لباس‌ کهنه‌به‌ تن‌ دارد. سبب‌ را پرسید. فاطمه‌3 گفت‌: دیشب‌ درِ خانه‌ رازدند، وقتی‌ در را باز کردم‌، زنی‌ را دیدم‌ که‌ از من‌ لباس‌ می‌خواست‌،خواستم‌ لباس‌ کهنه‌ را به‌ او بدهم‌، امّا بیاد این‌ آیه‌ افتادم‌:

«بدرجة‌ نیکوکاری‌ نمی‌رسید مگر زمانی‌ که‌ آنچه‌ را خود دوست‌دارید، انفاق‌ کنید».

لذا پیراهن‌ عروسی‌ را به‌ آن‌ فقیر دادم‌.

11ـ فردای‌ شب‌ زفاف‌ِ فاطمه‌3 ، صبح‌ هنگام‌ رسولخدا6با ظرفی‌ شیر به‌ حجله‌ رفت‌ و ظرف‌ شیر را به‌ فاطمه‌3 داد وفرمود: بخور! پدرت‌ به‌ فدایت‌. سپس‌ ظرف‌ شیر را به‌ دست‌ علی‌7داد و فرمود: بخور! پسرعمویت‌ بفدایت‌.

12ـ سلمان‌ می‌گوید: روزی‌ فاطمه‌ را با چادری‌ وصله‌دار و ساده‌دیدم‌، تعجب‌ کرده‌ و گفتم‌ عجبا! دختران‌ پادشاه‌ ایران‌ و روم‌ برصندلی‌های‌ طلا نشسته‌ و پارچه‌های‌ زربفت‌ برتن‌ می‌کنند. امّا این‌دختر رسولخداست‌ که‌ نه‌ چادرهای‌ گران‌ قیمت‌ به‌ تن‌ دارد و نه‌لباسهای‌ زیبا!

فاطمه‌3 فرمود: ای‌ سلمان‌! خدای‌ بزرگ‌، لباسهای‌ زینتی‌ وتختهای‌ طلا را برای‌ ما در روز قیامت‌ ذخیره‌ کرده‌ است‌.

<**ادامه مطلب...**>