سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]

2- سلام و مصافحه


مفهوم سلام
ادب و آداب سلام
دست دادن
شیوه مصافحه
دست دادن با زنان


پیوندهاى اجتماعى، نیازمند «تحکیم» است.
استوارسازى این رشته‏ها با کلّى‏گویى به دست نمى‏آید. باید نمونه‏هاى عملى و مصداقهاى خاصّ و روشن ارائه شود، تا مرزهاى دوستى و پیوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پایدار بماند. «سلام» و دست دادن یکى از این امور است.
سلام، چراغ سبز آشنایى است.
وقتى دو نفر به هم مى‏رسند، نگاهها که به هم مى‏افتد، چهره‏ها که رو در رو قرار مى‏گیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادرى، «سلام دادن» است و در پى آن، دست دادن و «مصافحه».
دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر مى‏رسند، آشنا و دوست هم هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟ آیا مناسب‏تر از «سلام» چیزى سراغ دارید؟

مفهوم سلام


سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که: هم سلامتى و تندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که گزندى به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه و کینه‏ورز و دشمن. نیز نوعى درود و تحیّت اسلامى است که دو مسلمان به هم مى‏گویند. این معناى شعار اسلامى سلام است.
دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است. دلها را به هم نزدیکتر و محبتها را بیشتر مى‏سازد. تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکتر مى‏کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!
«دست در دست، چو پیوند دو قلب‏
گرمتر مى‏گردد،
دل آزرده دوست،
نرمتر مى‏گردد ...»
بارى ... سلام، نام خداست و تحیّت الهى. سفارش پیامبر است و امامان. تا آنجا که فرموده‏اند: اگر کسى پیش از سلام، شروع به سخن کرد، جواب ندهید:
«مَنْ بَدَءَ بالکلام قبلَ السّلامِ فَلا تُجیبوهُ.»(1)
در حدیث دیگرى امام صادق(ع) از قول خداوند نقل مى‏کند که: بخیل، کسى است که از سلام دادن به دیگرى بخل ورزد:
«البخیلُ مَن بَخِلَ بِالسّلامِ.»(2)
راستى ... سلام دادن به دیگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه انسان نمى‏کاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادى، پولى، آبرویى و...ندارد، بلکه محبت‏آور و صفابخش است و خداپسند و سیره رسول خدا(ص) و روش و منش اولیاء الهى است. به علاوه، نشانه‏اى از تواضع و فروتنى و نداشتن کبر است. انسانهاى متواضع، نه تنها زیان نمى‏بینند، بلکه عزّت و محبوبیّت هم پیدا مى‏کنند. امام صادق(ع) فرمود:
«مِنَ التّواضُعِ اَنْ تُسَلِّمَ عَلى‏ مَنْ لَقیتَ»؛(3)
از نشانه‏هاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى، سلام دهى.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود:
«اِذا تلاقَیْتُم، فَتَلاقُوا بِالتسلیم و التَّصافُح»؛(4)
هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام» و «دست دادن» با هم دیدار کنید.

ادب و آداب سلام


سیره رفتارى پیامبر خدا آن بود که به هر که مى‏رسید - حتى کودکان - ابتدا به او سلام مى‏کرد، بخصوص در مورد سلام کردن به کودکان مى‏فرمود: پنج صفت است که تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم کرد، یکى هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من «سنت» گردد.(5)
این خصلت خجسته، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع او سرچشمه مى‏گرفت. اینها درست؛ ولى ادب اقتضا مى‏کند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند. در حدیث آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
کوچک به بزرگ سلام کند،
یک نفر به دو نفر،
و جمعیت کم به جمعیت فراوان،
و سواره بر پیاده،
و رهگذر، بر کسى که ایستاده است.
و ایستاده بر کسى که نشسته است.(6)
و البته که اگر جز این باشد، نشانِ تواضع نخواهد بود!
سلام را باید آشکارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد. احادیث فراوانى با عنوانِ «الجهرُ بالسّلام» و «افشاء سلام» آمده که سفارش اکید دارد که سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.
اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعى، یا رسیدن به خانه و محل کار، سلام بگویید، ولى آهسته، شاید سلامتان را نشنوند. با اینکه شما سلام داده‏اید، ولى به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یا هر عامل دیگر، سلامتان را نشنوند، شما را بى‏ادب و بى‏اعتنا خواهند شمرد و متکبّر خواهند پنداشت.
یا اگر سلام دیگرى را جواب دهید؛ اما آهسته و زیر لب، به گونه‏اى که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مسأله‏اى، خصومتى و ... پیش آمده، یا شما سرسنگین و متکبّر شده‏اید که حتى جواب سلامش را هم نمى‏دهید یا با دشوارى و بى‏علاقگى جواب مى‏دهید.
راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان دستور دینى در معاشرتها است، یعنى آشکارا سلام کردن.
امام صادق(ع) مى‏فرماید:
«هرگاه یکى از شما سلام مى‏دهد، سلامش را آشکارا بگوید. نگوید که «سلام دادم، ولى جوابم ندادند»، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند! و هرگاه یکى از شما جواب سلام مى‏دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید که «سلام کردم ولى جوابم را ندادند!»(7)
اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بیشترین ثواب نیز از آنِ کسى است که شروع به سلام کند.
آن که سلام مى‏دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤمن است و هدیه را باید پاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. و این تعلیم قرآن کریم است که تحیّت دیگران را به گونه‏اى بهتر پاسخ دهید: «... فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ منها»(8)، یا مثل همان را بازگردانید.

دست دادن


گفتیم که «مصافحه» هم، «دوستى‏آور»، «کدورت‏زدا» و «محبت‏آفرین» است. ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز مى‏کنیم. برعکس، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته باشیم، از دست دادن با او پرهیز مى‏کنیم. به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى، در تحکیم رابطه‏هاى دوستى و اخوّت، ثمربخش است.
امام باقر(ع) فرمود: هر دو نفر مؤمنى که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد.(9)
و نیز امام صادق(ع) فرمود:
هنگامى که دو برادر دینى به هم مى‏رسند و با هم دست مى‏دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان مى‏نگردد و گناهانشان، آن سان که برگ درختان مى‏ریزد، فرو مى‏ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند.(10)

شیوه مصافحه


دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد. یکى از آنها پیوستگى و تکرار است. در یک سفر و همراهى و دیدار، حتى چند بار دست دادن نیز مطلوب است.
ابوعبیده نقل مى‏کند: همراه امام باقر(ع) بودم. اول من سوار مى‏شدم، سپس آن حضرت. چون بر مرکب خویش استوار مى‏شدیم، سلام مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد، چنان که گویى قبلاً یکدیگر را ندیده‏ایم. آنگاه مصافحه مى‏کرد. هرگاه هم از مرکب فرود مى‏آمدیم و روى زمین قرار مى‏گرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام مى‏کرد و دست مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد و مى‏فرمود: «با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرو مى‏ریزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم جدا شوند.»(11)
از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبّت و علاقه است، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد.(12)
جابر بن‏عبداللَّه مى‏گوید: در دیدار با رسول خدا(ص) بر آن حضرت سلام کردم. آن‏حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست فشردن، همچون بوسیدنِ برادر دینى است.(13)
همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنّت اسلامى است. در مصافحه، پاداش کسى بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد.(14)
پیامبر اسلام(ص) نیز این سنّت نیکو را داشت که چون با کسى دست مى‏داد، آن قدر دستِ خود را نگه مى‏داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد.(15)
بارى ... محبت قلبى را باید آشکار ساخت.
علاقه، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکار کرد، تا از برکاتش بهره برد. روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیها و تحکیم آشناییها و رابطه‏ها است. به دستور اسلام، هرگاه مؤمنى را ملاقات مى‏کنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشّاش و خندان به هم نشان دهید.(16)
از آثار دیگر مصافحه، «کینه‏زدایى» است. پیامبر خدا(ص) فرمود:
«تَصافَحُوا، فَاِنَّ التّصافُحَ یُذْهِبُ السَّخیمَة»(17) و «تَصافَحُوا فَاِنَّهُ یَذْهَبُ بالْغِلِّ».(18) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را مى‏زداید.

دست دادن با زنان


بر اساس «مکتبى» بودن مرز دوستیها و رابطه‏ها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صِرف دوستى و رفاقت و آشنایى و همکار بودن یا ملاحظات سیاسى و دیپلماسى در سفرهاى خارجى و دیدارهاى رسمى، دلیل نمى‏شود که کسى با نامحرم و اجنبى، مصافحه کند. روشنفکر مآبى در این مسأله جایى ندارد. رسول خدا فرمود: با زنان دست نمى‏دهم‏(19) (البته زنان نامحرم). و در حدیث نبوى دیگرى آمده است:
«اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست بدهد (که نباید دست دهد) و ناچار باشد، یا بخواهد با او «بیعت» کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست، دستکش) مانعى ندارد.»(20)
البته معیار عمل، فتواى مجتهدى است که از او تقلید مى‏کنید و هر مسلمان متعهّد، باید براى عمل خود ملاک و حجّت شرعى داشته باشد.

1. سفینةالبحار، محدث قمى، ج‏1، ص 645.
2. میزان‏الحکمه، رى‏شهرى، ج‏4، ص‏535.
3. خصال صدوق، ص‏11.
4. سفینةالبحار. ج‏1، ص‏465.
5. بحارالانوار (بیروت)، ج‏73، ص‏10.
6. میزان‏الحکمه، ج‏4، ص‏538.
7. اصول کافى (عربى) کلینى، ج‏2، ص‏645.
8. نساء، آیه 86.
9. اصول کافى، ج‏2، ص‏179.
10. همان، ص‏183.
11. همان، ص‏179.
12. بحارالانوار، ج‏73، ص‏26.
13. همان، ص‏23.
14. همان، ص‏28.
15. همان، ص‏30.
16. میزان‏الحکمه، ج‏5، ص‏355.
17. بحارالانوار، ج‏74، ص‏158.
18. میزان‏الحکمه، ج‏5، ص‏354.
19. کنزالعمّال، حدیث 475.
20. همان، حدیث 25346.