سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقصود فرمانبرداری از خدا و شناخت امام است . [امام صادق علیه السلام می فرماید]

19- آیین دوستى


نعمتِ «دوست»
همرنگ و هماهنگ
دوست شایسته
دوست بى‏عیب؟!
نکات دیگر ...


نعمتِ «دوست»


از قدیم گفته‏اند: هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار.
دوست، همدم تنهاییهاى انسان، شریک غمها و شادیها، بازوى یارى‏رسان در نیازمندیها، تکیه‏گاه انسان در مشکلات و گرفتاریها و مشاور خیرخواه در لحظات تردید و ابهام است.
بعضى از مردم، به خاطر خصلتهاى خودخواهانه یا توقعات بالا یا تنگ‏نظرى یا سختگیرى یا دلایل دیگر، نمى‏توانند براى خود، دوستى برگزینند و از «تنهایى» درآیند. این به تعبیر حضرت امیر(ع) نوعى ناتوانى و بى‏دست و پایى است.
هم دوست یافتن، «هنر» است، هم دوست نگه‏داشتن، هم دوستیهاى تعطیل‏شده و به هم خورده را دوباره پیوندزدن و برقرار ساختن. على(ع) مى‏فرماید:
«اَعجَزُ الناسِ مَنْ عَجَزَ عَن اکتسابِ الأخوان، وَ اعجزُ منه مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ‏مِنهم»؛(1)
ناتوانترین مردم کسى است که از دوستیابى ناتوان باشد. ناتوانتر از او کسى است که دوستانِ یافته را از دست بدهد و قدرت حفظ آنها را نداشته باشد.
تأمل در اینکه چه خصلتها و برخوردها و روحیه‏هایى سبب مى‏شود انسان، دوستان خود را از دست بدهد و تنها بماند، یا آنکه از آغاز، نتواند دوستى براى خویش بگیرد، ضرورى است. سعدى گفته است: «دوستى را که به عمرى فراچنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.»

همرنگ و هماهنگ


دوستان هر کس، مبناى قضاوت دیگران نسبت به اخلاق و شخصیت و افکار او است. بعلاوه، تأثیرپذیرى انسان از دوستان، در سنین مختلف، چه کودکى، چه جوانى و چه حتى میانسالى، بسیار است. از این‏رو دقت در گزینش «دوستِ موافق»، به سلامت اخلاقى و رفتارى انسان کمک مى‏کند. به فرموده حضرت على(ع):
«الصّاحِبُ کالرُّقعَةِ فاتَّخِذْهُ مشاکِلاً»؛(2)
دوست، همچون وصله جامه است، پس آن را هم‏شکل و هم‏سان با خودت برگزین.
ارتباط قلبى و درونى میان انسانها، به پیوندهاى اجتماعى و بیرونى مى‏انجامد. روابط اجتماعى هم، در روحیات و اخلاق افراد، اثر مى‏گذارد. بنابراین، آنان که به تعالى فکر و سلامت اخلاق و تهذیب نفس و تکامل شخصیت خویش علاقه‏مندند، ناگزیر باید در انتخاب دوست، «معیارهاى مکتبى» را لحاظ کنند و به آنچه از دوست «مى‏گیرند»، اهتمام ورزند. اینکه گفته‏اند:
تو اول بگو با کیان زیستى
پس آنگه بگویم که تو کیستى
نشان‏دهنده معیارِ «دوستان» در ارزیابى شخصیت یک فرد است که مردم نیز آن را در داوریها و ارزیابیهاى خویش به کار مى‏گیرند.
این سخن زیباى حضرت رسول(ص)، خواندنى و شنیدنى است:
«مَثَلُ الجلیسِ الصّالحِ مَثَلُ العَطّارِ، اِنْ لم یُعْطِکَ مِنْ عِطرِهِ اصابَکَ مِنْ ریحِهِ و مَثَلُ الجلیس السّوءِ مَثَلُ القَیْنِ اِنْ لم یُحْرِقْ ثوبَکَ اصابَکَ مِنْ ریحِه»؛(3)
مَثَلِ همنشین شایسته و خوب، مثل عطّار است، که اگر از عطر خودش هم به تو ندهد، ولى از بوى خوش او به تو مى‏رسد، و مَثَل همنشین بد، همچون کوره‏پز آهنگرى است که اگر لباس تو را هم (جرقه‏هاى آتش کوره) نسوزاند، ولى بوى کوره به تو مى‏رسد!
این همان سروده حکمت‏آمیز سعدى است، در مورد گِل خوشبوى در حمام، که در اثر همنشینى با گُل، معطّر مى‏شود و از «کمال همنشینى» بهره مى‏برد، «و گرنه من همان خاکم که هستم! ... .»

دوست شایسته


در منابع دینى، در اینکه «دوست خوب» کیست؟ و با چه کسانى باید دوستى و موّدت داشت و از معاشرت و همنشینى چه کسانى باید پرهیز کرد، و ... احادیث بسیارى است، با رهنمودهاى کاربردى و جالب.
در صدد بررسى و نقل این گونه احادیث نیستیم، اما در قلمرو بحث از آداب معاشرت با دوست و آیین دوستى، توجه به نکاتى که به عنوان صفات دوست خوب مطرح شده است، ضرورى است. همان معیارها، حاوى دستورالعمل چگونگى معاشرت هم هست. به عنوان نمونه به یکى از این روایات، اشاره مى‏کنیم.
امام حسن مجتبى(ع) در بستر بیمارى بود و پس از آن مسمومیت که به شهادتش منجر شد، در دیدارى که جُناده (از اصحاب وى) با حضرت داشت، امام چنین توصیه فرمود:
«اِصْحَبْ مَنْ اِذا صَحِبْتَهُ زانَکَ، وَاِذا خَدِمْتَهُ صانَکَ وَ اِذا اَرَدْتَ منه مَعوُنَةً اَعانکَ و...»؛(4)
با کسى همنشینى و مصاحبت و دوستى کن که:
1- هرگاه با او همنشین شدى، مایه آراستگى تو باشد،
2- آنگاه که خدمتش کنى، تو را نگهبان باشد،
3- هرگاه از او یارى خواستى، کمکت کند،
4- اگر سخنى گفتى، تو را تصدیق کند،
5- اگر (بر دشمن) حمله بردى، قدرت و صَوْلت تو را بیفزاید،
6- اگر دستت را به فضل و نیکى دراز کردى، او هم دست، پیش آورد،
7- اگر در تو (و زندگیت) رخنه‏اى پدید آمد، آن را برطرف سازد،
8- اگر از تو نیکى دید، آن را در شمار و حساب آورد،
9- اگر چیزى از او طلبیدى، عطا کند،
10- و اگر تو ساکت بودى (و چیزى نخواستى) او آغاز کند (و نیازت را برطرف سازد).
اینها اوصاف کسى است که شایسته رفاقت و دوستى از دیدگاه امام مجتبى(ع) است. از اینها برمى‏آید که آیین دوستى عبارت است از: آراستن دوست، یارى رساندن، قدرشناس بودن، تقویت کردن، همکارى داشتن و در راه دوست، فداکارى و خدمت کردن.
از سوى دیگر، اگر در سخنان ائمه از دوستى با بعضى نهى شده، آنها نیز به عنوان صاحبان «رفتار ناپسند» محسوب مى‏شوند که در قلمرو آیین دوستى نمى‏گنجد، از قبیل: عیبجویى، نابخردى، کینه‏توزى، پرتوقّعى، کم‏ظرفیّتى، بددهانى و بدزبانى، بى‏تقوایى، لجاجت و ستیزه‏جویى، شوخیهاى بیجا و آزاردهند، خودپسندى و بدرفتارى و از این دست خصلتها و رفتارها. اینها، هم موجب کاهش دوستان و سستىِ دوستیها مى‏گردد، و هم شیوه‏هاى ناپسند در معاشرت با دوستان است که باید از آنها پرهیز کرد.
دوستى حدّ ومرزى دارد که باید آن حریم حفظ و آن حق، ادا شود. امام صادق(ع) در سخن بلندى این حدود و حقوق را بیان فرموده، مى‏افزاید: مراعات این حدود، در هر کس بود (همه‏اش یا مقدارى) او دوست است، و گرنه نسبت دوستى و صداقت به او نده. این پنج نکته عبارت است از:
اول: آنکه نهان و آشکار دوست، براى تو یکسان باشد.
دوم: آنکه زینت تو را زینت و آراستگى خودش ببیند و عیب و نقصان تو را عیب خویش بشمارد.
سوم: اگر به ریاست و ثروت و پست و مقامى رسید، این پست و پول، رفتار او را نسبت به تو عوض نکند.
چهارم: اگر قدرت و توانگرى دارد، از آنچه دارد نسبت به تو دریغ و مضایقه نکند.
پنجم: (که جامع همه آنهاست) اینکه تو را در گرفتاریها، رها نکند و تنها نگذارد.(5)
آرى ... اینهاست آیین دوستى و برادرى دینى.
جلوه دوستى کامل و راستین، در موّدت قلبى، حفظ حرمتها، مراعات حقوق، یارى در هنگام نیاز و مساعدت در وقت گرفتارى است و بدون اینها ادعاى دوستى پذیرفته نیست.
امام على(ع) مى‏فرماید: مردم، جز با امتحان و آزمایش شناخته نمى‏شوند. پس همسر و فرزندانت را در حال غیبت و نبودنت امتحان کن، و دوستت را در مصیبت و گرفتارى، و خویشاوندان خود را هنگام نیازمندى و تهیدستى ... «وَ صَدیقَکَ فى مُصیبَتِکَ.»(6)

دوست بى‏عیب؟!


واقعگرایى در همه مسایل، پسندیده است، از جمله در دوستیابى و دوست‏گزینى.
بعضیها چنان آرمانى فکر مى‏کنند که از واقعیتهاى ملموس و عینى فاصله مى‏گیرند و در عالم خیال و ذهن، سیر مى‏کنند. «دوستِ بى‏عیب» از این گونه آرمانهاى دست‏نیافتنى است.
البته باید کوشید تا حد امکان و توان، در دوستیها سراغ افرادى رفت که که نقطه‏ضعف کمترى داشته باشند و اگر بى‏عیب باشند، چه بهتر. ولى ... آیا انسان بى‏عیب (غیر از معصومین) مى‏توان یافت؟ هر کس در موردى ممکن است نقصان و نقطه‏ضعفى داشته باشد. همان طور که طالبانِ همسر ایده‏آل و صد در صد بى‏عیب و نقص، مجرد و بى‏همسر مى‏مانند، آنان هم که در پى دوستِ صد در صد بى‏ضعف باشند، تنها مى‏مانند. این حقیقت، به عنوان توجه به یک واقعیتِ عینى در کلام مولا على(ع) این گونه آمده است:
«مَنْ لم یُواخِ الاّ مَنْ لا عَیْبَ فیهِ قَلَّ صدیقُهُ»؛(7)
کسى که بخواهد جز با افراد بى‏عیب دوستى و برادرى نکند، دوستانش کم خواهندشد.

نکات دیگر ...


در باب دوستى، گوهرهاى فراوانى در گنجینه‏هاى حدیثى ما نهفته است که در این مختصر، مجال بسط سخن نیست. براى اینکه از آن محتواهاى سودمند و کاربردى بى‏بهره نباشیم، در اینجا فهرستى از نکات دیگر که در آیین دوستى باید به کار بست، مى‏آوریم که برگرفته از احادیث این موضوع است:
از هر چیز، تازه‏اش را انتخاب کن و از دوست، قدیمى‏اش را.
از نشانه‏هاى بزرگوارى انسان، حفظ دوستان قدیمى است.
بهترین دوستان، آنانند که در نصیحت و خیرخواهى، سازشکارى و مصانعه نمى‏کنند، عیبهایتان را به شما مى‏گویند، در کارهاى اخروى کمک‏کار شمایند، شما را از گناهان باز مى‏دارند، و از لغزشهاى شما چشم مى‏پوشند.
دوست خود را خیلى عتاب و سرزنش نکنید که «کینه» مى‏آورد.
بدترین دوستان، آنانند که دوستى آنان، شما را به تکلف و رنج و زحمت بیندازد.
دوست واقعى کسى است که عیب دوست خود را در نهان به خودش بگوید، نه در آشکارا و نزد دیگران.
هرگاه با کسى دوست شدید، از نامش، نام پدرش، نام قبیله و شهر و دیارش بپرسید، که این گونه کسب شناختها نشانه صدق در دوستى است.
هرگاه به دوستى علاقه و محبت داشتید، آن را ابراز کنید و به او بگویید، که موجب افزایش محبت و علاقه‏مندى مى‏شود.
آنچه از دوست مى‏رسد تحمل کنید، تحمل و بردبارى، عیبها را مى‏پوشاند.
برادران و دوستانتان را نسبت به هر خطا مؤاخذه و محاسبه نکنید، که دوستانتان کاهش مى‏یابند.
خداوند، تداوم دوستیها را دوست مى‏دارد. پس بر دوستیهاى خود، استمرار بخشید.
با کسانى که صرفاً از روى طمع یا ترس یا تمایلات یا براى خوردن و نوشیدن با شما دوست مى‏شوند، دوستى نکنید. در پى یافتن دوستانِ باتقوا باشید!
محبت و دوستى خود را بیجا و بى‏مورد صرف نکنید، که این گونه دوستیها در معرض گسستن است.
پایان این بخش را حدیث جالبى از امیرالمؤمنین(ع) قرار مى‏دهیم که ما را به مراعاتِ حقوق دوستان و برادران دینى فرا مى‏خواند و از زیر پا گذاشتن حقوق آنان به بهانه دوستى و خودمانى بودن، نهى مى‏کند. على(ع) مى‏فرماید: «حق برادر دینى خود را با اتکّاءِ به رابطه‏اى که میان تو و او است، ضایع مکن، چرا که هرگز، کسى که حقش را ضایع و تباه کرده‏اى، برادر تو نیست:
«لا تُضیعَنَّ حَقَّ اَخیک اِتکّالاً عَلى‏ ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ، فانّه لَیْسَ لَکَ بِاَخٍ مَنْ اَضَعْتَ حَقَّهُ.»(8)
قدر دوستیها و پیوندهاى عاطفى و دوستانه را بدانیم،
از دوستان صادق و وفادار و پاک و پرهیزکار، دست برنداریم،
چراغ محبت را در دلهاى خویش، روشن و شعله‏ور نگاه داریم،
از زخم زبان و کلمات تحقیرآمیز و برخورد دشمنى‏برانگیز با دوستان برحذر باشیم،
«آیین دوستى» را بشناسیم و به کار بندیم.

1. نهج‏البلاغه، فیض‏الاسلام، حکمت‏11.
2. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج‏20، کلام 546.
3. میزان الحکمه، ج‏9، ص‏50.
4. بحارالانوار، ج‏44، ص‏139.
5. میزان الحکمه، ج‏5، ص‏310.
6. همان، ص‏313.
7. همان، ج‏1، ص‏55.
8. نهج‏البلاغه، نامه 31.