سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ویژگیهای مؤمن آن است که از حرامها پاک باشد و در شبهه ها توقف کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ به علی علیه السلام ـ]

ولی به حسب تعلیم اهل بیت که با ظاهر تعلیم قرآن مطابقت دارد، انسان در فعل خود مختار است ولی مستقل نیست، بلکه خدای متعال از راه اختیار، فعل را خواسته است و به حسب تعبیر سابق ما:خدای متعال از راه مجموع اجزای علت تامه که یکی از آنها اراده و اختیار انسان می باشد، فعل را خواسته و ضرورت داده است و در نتیجه اینگونه خواست خدایی فعل ضروری و انسان نیز در آن مختار می باشد، یعنی فعل نسبت به مجموع اجزای علت خود، ضروری و نسبت به یکی از اجزاء که انسان باشد، اختیاری و ممکن است.

امام ششم (ع) می فرماید:«نه جبر است و نه تفویض بلکه امری است میان دو امر» (15).

پی نوشت ها:

1 - در کتاب خدا به این برهان اشاره کرده می فرماید: قالت رسلهم ا فی الله شک فاطر السموات و الارض

یعنی:«آیا می شود در خدا شک کرد خدایی که آسمانها و زمین را به وجود آورده، عدم را شکافته و آسمانها و زمین را پایدار ساخته است ». (سوره ابراهیم، آیه 10)

2 - خدای متعال می فرماید: ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین و فی خلقکم و ما یبث من دابة ایات لقوم یوقنون و اختلاف اللیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فاحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق فبای حدیث بعد الله و ایاته یؤمنون (سوره جاثیه، آیه 3 - 6)

3 - مرد عربی در جنگ جمل به امیر المؤمنین علی (ع) نزدیک شد و گفت باامیر المؤمنین آیا می گویی خدا یکی است؟مردم از هر سوی به مرد عرب حمله کرده گفتند:آیا نمی بینی که امیر المؤمنین تا چه اندازه تقسم قلب (تشویش خاطر) دارد؟

امیر المؤمنین فرمود:«او را به حال خود بگذارید، زیرا آنچه این مرد عربی می خواهد همان است که ما از این جماعت می خواهیم »، پس به مرد عرب فرمود:«اینکه گفته می شود خدا یکی است، چهار قسم است، دو معنای از آن چهار معنا درست نیست و دو معنا درست است، اما آن دو معنا که درست نیست یکی این است که کسی گوید خدا یکی است و عدد و شماره را در نظر گیرد، این معنا درست نیست، زیرا آنکه دوم ندارد داخل عدد نمی شود آیا نمی بینی کسانی که گفتند:خدا، سوم سه تا است (اشاره به قول نصارا ثالث ثلاثه) کافر شدند؟و یکی این است که کسی بگوید:فلانی یکی از مردم است، یعنی نوعی است از این جنس (یا واحد است از این نوع) این معنا نیز در خدا درست نیست، زیرا تشبیه است و خدا از شبیه منزه است.

و اما آن دو معنا که در خدا درست است یکی این است که کسی بگوید خدا یکی است به این معنا که در میان اشیاء شبیه ندارد، خدا چنین است. و یکی اینکه کسی بگوید:خدا یکی است (احد یعنی هیچگونه کثرت و انقسام بر نمی دارد نه در خارج و نه در عقل و نه در وهم) خدا چنین است »، (بحار، ج 3، ص 207)

و باز علی (ع) می فرماید:«شناختن خدا همان یگانه دانستن اوست »، (بحار، ج 2، ص 186) یعنی اثبات وجود خدای تعالی که وجودی است نامتناهی و غیر محدود در اثبات وحدانیت وی کافی است، زیرا دوم برای نا متناهی تصور ندارد.

4 - امام ششم می فرماید:«خدا هستی ثابت دارد و علم او خود اوست در حالی که معلومی نبود و سمع او خود اوست در حالی که مسموعی نبود و بصر او خود او بود در حالی که مبصری نبود و قدرت او خود او بود در حالی که مقدوری نبود»، (بحار، ج 2، ص 125) و اخبار اهل بیت در این مسائل از شماره بیرون است (ر. ک:نهج البلاغه، توحید عیون و بحار، ج 2)

5 - امام پنجم، ششم و هشتم - علیهم السلام - می فرمایند:«خدای تعالی نوری است که با ظلمت مخلوط نیست و علمی است که جهل در آن نیست و حیاتی است که مرگ در آن نیست »، (بحار، ج 2، ص 129)

امام هشتم (ع) می فرماید:«مردم در صفات، سه مذهب دارند:گروهی صفات را به خدا اثبات می کنند با تشبیه به دیگران و گروهی صفات را نفی می کنند و راه حق مذهب سوم و آن اثبات صفات است با نفی تشبیه به دیگران »، (بحار، ج 2، ص 94)

6 - امام ششم می فرماید:«خداوند تبارک و تعالی با زمان و مکان و حرکت و انتقال و سکون متصف نمی شود بلکه او آفریننده زمان و مکان و حرکت و سکون است »، (بحار، ج 2، ص 96)

7 - سوره شوری، آیه 11.

8 - امام ششم می فرماید:«خدا پیوسته در ذات خود«عالم »بود در حالی که معلومی نبود و«قادر»بود در حالی که مقدوری نبود». راوی گوید گفتم:و«متکلم »بود؟فرمود: «کلام، حادث است، خدا بود و«متکلم »نبود پس از آن کلام را احداث و ایجاد کرد»، (بحار، ج 2، ص 147)و امام هشتم (ع) می فرماید:«اراده از مردم ضمیر است و پس از آن فعل پیدا می شود و از خدا احداث و ایجاد اوست و بس، زیرا خدا مانند ما تروی و هم (قصد) و تفکر ندارد»، (بحار، چاپ کمپانی، ج 2، ص 144)

9 - سوره اعراف، آیه 54.

10 - سوره بقره، آیه 117.

11 - سوره رعد، آیه 41.

12 - سوره قمر، آیه 49.

13 و14 - سوره حجر، آیه 21. امام ششم (ع) می فرماید:«خدای تعالی وقتی که چیزی را اراده کرد، مقدر می کند و وقتی که تقدیر کرد، قضاء می کند و وقتی قضاء کرد، امضا (اجرا) می کند»، (بحار، چاپ کمپانی، ج 3، ص 34)

15 - (بحار، ج 3، ص 5) و از امام ششم (ع) از یزید شامی از امام هشتم (ع) و امام پنجم و ششم (ع) فرمودند:«خدا به آفرینش خود مهربانتر از آن است که آنان را به گناه اجبار کند و پس از آن عذاب کند. و خدا عزیزتر از آن است که امری را بخواهد و نشود»، (بحار، ج 3، ص 6)

و باز امام ششم می فرماید:«خدا اکرم از آن است که مردم را به چیزی که قدرت ندارند تکلیف کند و اعز از آن است که در ملک او امری بوجود آید که وی نمی خواهد»، (بحار، ج 3، ص 15) اشاره به دو مذهب جبر و تفویض است.