سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرا با عصمت تأیید فرما و زبانم را به حکمت بگشای . [امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعای استغفار ـ]

نیاز جامعه به او

جامعه اسلامى به بروجردى نیاز داشت . بروجردى خود را به وسیله اعوان وانصار و مریدان واطرافیان حرفه اى و ناآگاه بر جامعه تحمیل نکرد. رساله به اطراف واکناف نفرستاد بل حواریون در کوى و برزن فریاد زدند:

آب زنید راه را همین که نگار مى رسد
مژده دهید باغ را بوى بهارمى رسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار مى رسد
باغ سلام مى کند سر و قیام مى کند
سبزه پیاده مى رود غنچه سوارمى رسد

قدیسان از عیساى زمان سخن گفتند و چهره او را براى مردمان زجر کشیده تازیانه استبداد را چشیده و زیربار تحقیر فرومانده ترسیم کردند.

( 9 )

رشحه حیات بود. زمین دوباره رویید. باران رحمت غبار غم زدود. همه جا را خرمى فرا گرفت .

روحانیون در قعر غربت مى زیستند. همه جا پر بوداز کنایه و سرزنش .

مردان مرداین همیشه رویشگاه مردان به داس بى داداستبداد درو شده بودند و بازماندگان این دشت خون گرفتار طوفانهاى سهمگین .

زمام اختیاراز دستها به در رفته بود. زمام دراختیار باد بود. زندگى نکبت بار بود و غم افزا.

آنان که اندک غیرتى داشتند مرگ را به مراتب گواراتر مى دیدنداز آن زندگى ذلت بار.

عرصه بر روحانیون یعین فریادگران بیدارى تنگ شده بود. در کوى و برزن حیثیت آنان درامان نبود. در سفر و حضر تحقیر بود که بر آنان یورش مى برد.اسیرانى بودند وامانده از سپاه شکست خورده . مشروعه خواهان بردار بودند و مشروطه خواهان در عزلت غمین .

جنگلیها سر برده . فریاد قهرمان بیدارى در کویر خراسان در گلو خفه .

آه چه غم فراگیرى . چه اندوه جانکاهى . چه سرزمین بلازده اى . چه خزان دیرگذرى . حائرى بزرگ در خاک خفته بود. فرزندان معنوى او دربدر.از ترس شحنه غدار روزها بدر بیغوله ها و شبها در کنج حجره نمور زانوى غم در بغل گرفته بودند.

همه جا سیاهى بود و سایه سنگین دیواستبداد.

این جا بود که قدیسان زجر کشیده و زخم دیده بر آن شدند که بروجردى را که از هر حیث شایستگى نجات این کشتى گرفتار در جنگ طوفان را داشت براریکه تدریس بنشانند و جامعه زعامت حوزه و مسلمین را بر قامتش بپوشانند.

بروجردى سریع درخشید. بزرگان در درس او شرکت کردند. طلاب چون پروانه بر گردش جمع شدند. صیت شهرتش همه جا را فرگ گرفت از مرزها گذشت . قم جان گرفت و به خود تکانى داد و غباراز تن زدود. مردمان ازاین شهر و دیگر دیار براى دیدار و عرض ادب به قم کوچیدند. طلاب تشویق شدند و دست به کار تحقیق و تتبع و تبلیغ .

همه جا را عطراسلام فرا گرفت . نسیم دل انگیزاین عطر حیاتبخش از مرزها گذشت : پاکستان عربستان مصر عراق حتى آلمان و آمریکا!

حوزه ها عزت یافتند. بزرگان اسلام در حوزه اهل تسنن بر نوشته زعیم حوزه بوسه

( 10 )

زدهد. علامه محمدتقى قمى مى گوید:

[ هرگاه نامه آیه الله بروجردى را براى شیخ عبدالمجید سلیم رئیس جامع الازهر مى بردم ایشان بلند مى شدند و نامه را مى گرفتند و مى بوسیدند آنگاه مى نشستند].

روحانیون در دورترین نقطه معزز شدند. همه جااحترام و قدرشناسى بود که نثار آنان مى شد. بروجردى توان خود را براى ناخدایى این کشتى از زوایاى گوناگون به اثبات رساند. گر چه دانش او هم بسان دیگر دانشوران سقف داشت اما سقفى بس بلند.

خود گفته بود:

[پا به عرصه هر دانشى که گذاشتم تا صاحب نظر در آن دانش نشدم یا برون نگذاشتم .ازاوان طلبگى بر کتابهایى که فرا مى گرفتم حاشیه مى زدم واکنون از آن حاشیه ها بهره مى برم].

در فقه :

برخى براین پندار بودند که براى افتاء نیازى به تتبع و تحقیق و کاوش در کتب روائى و متون فقهى گذشته حتى قرآن نیست . وسائل حدائق و... ما را بس است .

برخى هم مقلد بودند نه مجتهد. برخى هم چنان اصول را تلنبار کرده بودند و مسائل کلامى و فلسفى را در آن آمیخته بودند که نمى شد راه به جایى برد و نقبى به روشنائى زد.

احتیاط هم آفتى بود عظیم که بسان پیچک برانظار فقهى عالمان پیچیده بود و هر روزنى را براى رشد و تنفس بر بسته بود. تنفس در چنین فضایى محال بود،ازاین روى رکود علمى بلایى شده بود دامنگیر. دانش در حوزه مرده بود. کسى را یاراى ابراز نظر نبود که مشکل بود و راه پر پیچ و خم . شاگردان و طالبان علم پیر شده بودند و آموزش هدف حوزه محل زندگى بود نه تحصیل و گذراز مرحله تحصیل و عرضه اندوخته ها. حوزه براى برگیرى توشه راه انتخاب نشده بود که خود مقصد بود!

بروجردى این طلسم را شکست و راه جدیدى را دراستنباط گشود: به اعماق تاریخ برگشت . روایات را که ازائمه اطهار صادر شده است ناظر بر فتاواى عالمان اهل سنت و فقه حاکم آن عصر دانست،ازاین روى محیط صدور هر روایتى را مورد مطالعه قرار داد و به چند و چون آن پرداخت .

این نوع تتبع موضع گیرى ائمه را در قبال هر موضوع و حکمى به روشنى مى نمود.

( 11 )

انظار عالمان گذشته هاى دور واما نزدیک به عصرائمه را بغچه سر بسته اى مى دانست که سینه به سینه دست بدست در بستر تاریخ سیر کرده است . بى آن که تصرف و جابه جائى در آن صورت گرفته باشد.از آن جا که متن فتواى این گروه از عالمان متن روایات بود به نظراو اجماعى که در بین این گروه از عالمان رواج داشت راهگشا بود و مفید فایده .

بااین روش واطلاعات عمیقى که از قرآن داشت حکم رااز ژرفاى متون بیرون مى کشید مثل غواصى چیره دست و کار کشته .این روش به شاگردان منتقل شد. جو تحصیلى دگرگون شد. دیگر حوزه ها هم مجذوب این سبک اطمینان بخش شدند. طلاب براى فراگیرى به قم شتافتند. حوزه قم از نظر کمى و کیفى بالید.

<**ادامه مطلب...**>