سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از امام رضا علیه السلام پرسیده شد : آیا مردم می توانند پرسیدن از چیزی را که بدان نیاز دارند واگذارند؟ فرمود : نه . [یونس بن عبد الرحمان از برخی یارانش]

نوروز، جشن رویش مجدد جهان

 

آمدت نوروز و آمد جشن نو روزی فرا      کامکارا، کار گیتی تازه از سر گیر باز

(منوچهری)

     همسویی نوروز با بهار عطرآگین، این بزرگترین عید ایرانیان کهن را به آئینی ورجاوند و ماندگار تبدیل کرد؛ و با طلوع اسلام عید نوروز رونق بیشتری یافت و خود با آموزه های اسلام راستین هماهنگ کرد.

     پیرامون پیدایی نوروز مورخان و پژوهندگان سخن ها گفته اند. در شاهنامه فردوسی و داستانهای دیگر و بخشی از اوستا آمده است که جمشید اولین کسی بود که نوروز را جشن گرفت. جمشید، پسر تهمورث دیوبند، نخست، جم نامیده می شد، اما مردم پسوند «شید» به مفهوم درخشندگی به آن افزودند تا بر تابندگی و نورانیت چهره او تاکید کرده باشند.

     به مرور نوروز در انحصار اولیای جامعه می افتد و رونق بیشتری می گیرد. سلاطین بعد از جمشید، هر یک بر سنتهای شاهانه نوروز چندان می افزایند که جایی برای مردم نمی ماند و جامعه به دست فراموشی سپرده می شوند و نوروز تنها برای پادشاهان جشن گرفته می شود. می گویند در زمان انوشیروان و نیز در اواخر دوران ساسانیان، شش تا دوازده روز از سال نو صرفا در انحصار پادشاهان و اعوان و انصارشان بود و فقط در روزهای ششم یا سیزدهم نوروز بود که جشن عمومی بر پا می شد و مردم به شادمانی می پرداختند. در چنین روزهائی شاه بار عام می داد و مردم را به حضور می پذیرفت تا با هدایایی که به اجبار از آنان می گرفت گنج های خسروانی را فزونی بخشد.

     مؤلف «محاضرات الادباء»، درباره پیدائی نوروز می نویسد:

     «خلیفه مامون پیرامون چگونگی نوروز از اطرافیانش پرسید و چون جوابی نشیند، گفت اصل نوروز در این است که ابرویز(پرویز) مناطق ایرانشهر را آباد کرد و از آنجا که این آبادانی در نوروز رخ داد، عید گرفتن در آن روز باب شد...»

     پژوهندگان بر این نکته اصرار دارند که ایرانیان باستان از دو منظر گونه گون به نوروز   نگریسته اند: برخی می گفتند خداوند در نوروز نور را آفرید و برخی دیگر زمان به گردش درآمدن فلک در گذشته های دور را نوروز می نامیدند.

     بیرونی می گوید:

     «از عادات پادشاهان ایران است که در روز اول عید نوروز به مردم بار عام دهند و به آنان خوبی کنند. در روز دوم، دهگانها و خانواده های دربار شرف حضور می یابند. بزرگان و مؤبدان در روز سوم می آیند. روز چهارم اهل خانه و مقربین و اطرافیان حاضر می شوند و روز پنجم به فرزندگان و تربیت یافتگان شاه تعلق داشت و ...»

     ابن المقفع نیز آورده است:

     «از عادات ایرانیان این بوده است که از شب قبل از تحویل سال نو، جوان خوش سیمائی را بر در اندرونی شاه می گمارند و جوان با دمیدن خورشید بدون کسب اجازه به نزد شاه می رفت. و شاه نیز می پرسید تو کیستی و از کجا آمده ای و کجا را می خواهی و نامت چیست و چرا آمده ای و با خود چه داری؟ و جوان می گفت: من منصور و نامم مبارک است و سوی خدا آمده ام و ملک سعادتمند می خواهم. با خوشی و سلامتی وارد شده ام و سال نو با من است.

     سپس جوان می نشست و مردی با طبق نقره محتوی گندم، جو، نخود، ارزن، کنجد، برنج، شکر، درهم و دینار وارد می شد و طبق را در مقابل شاه بر زمین می گذاشت. با آمدن وزیر، مامور مالیات و مامور کمکها و سر آخر بعضی از مردم، شاه نان بزرگ فرآورده از حبوبات را بین خود و دیگران پخش می کرد و خطاب به حاضران می گفت: امروز، روز نو از ماه نو از سال نو است و آنچه را زمان کهنه کرده، باید تازه و نو کنیم.»

     ابوریحان بیرونی در التفهیم می نویسد:

     «نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و زاین جهت روز نو نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است و آنچ از پس اوست ازین پنچ روز همه جشن هاست. و ششم فرودین ماه نوروز بزرگ دارند. زیراک خسروان بدان پنج روز حق های حشم و گروهان {و بزرگان} بگزاردندی و حاجتها روا کردندی، آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آن است که اول روزی است از زمانه، و بدو فلک آغازید گشتن.»1

     وی همچنین در کتاب «الاثار الباقیه عن القرون الخالیه» پیرامون نوروز می نویسد:

     «نخستین روز- فروردین ماه روز نوروز است که اولین روز سال نو است و نام پارسی آن بیان کننده این معنی است ...

     نوروز را دلیل پیدایش و آفرینش جهان دانستند و گفته اند در این روز بود که خداوند افلاک را پس از آنکه مدتی ساکن بودند، به گردش درآورد و ستارگان را پس از چندی توقف گردانید و آفتاب را برای آنکه اجزای زمان از سال و ماه و روز به آن شناخته شود، آفرید، پس از آنکه این امر پنهان بود و آغاز شمارش از این روز شد و گفته اند خداوند عامل سفلی را در این روز آفرید و کیومرث در این روز به شاهی رسید و این روز جشن او بود که به معنای عید اوست و نیز گفته اند خداوند در این روز خلق را آفرید و این روز و مهرگان تعیین کننده زمان هستند، چنانکه ماه و آفتاب فلک را تعیین می کنند.

     «عبدالصمد بن علی» در روایتی که به جد خود «ابن عباس» آن را می رساند، نقل می کند که در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود، برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز، روز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان است. فرمود آری در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند، سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت: کاش هر روزی برای ما نوروز بوده و برخی می گویند که چون «سلیمان بن داود» انگشتر خویش را گم کرد، سلطنت از دست او بیرون رفت، ولی پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بیافت و پادشاهی و فرماندهی بر او برگشت و مرغان بر دور او گرد آمدند. ایرانیان گفتند نوروز آمد، یعنی روزی تازه بیامد و سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویی در پیش روی او پیدا شد که می گفت: ای پادشاه مرا آشیانه ای است که چند تخم در آن است از آن سوتر رو که آشیان مرا درهم مشکنی. پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت می کرد، فرود آمد، پرستو با منقار خویش قدری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از اینجاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب     می پاشند و پیشکشی ها به نزد هم می فرستند و علمای ایران می گویند که در این روز ساعتی است که فیروز فرشته ارواح را برای انشای خلق می راند و فرخنده ترین ساعات آن، ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپیده به منتها نزدیکی خود به زمین می رسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک می جویند و این روز، روز مختاری است، زیرا که نام این روز «هرمزد» است که اسم خداوند تعالی است که آفریدگار و صانع و پرورنده دنیا و اهل آن است و او کسی است که واصفان توانا نیستند که جزئی از اجزای نعمتهای او را توصیف کنند...»

 

استقبال از نوروز

     مردم تدارک نوروز را حدود از دو هفته مانده به پایان سال آغاز می کنند. طبق سنت متداول وسایل خانه را جابه جا می کنند و دست به خانه تکانی می زنند تا غبار از چهره اثاثیه منزل بروبند. به تناسب بضاعت و وسع خانواده، لباس خریداری می شود و به نشانه سرسبزی و خرمی،       دانه های گندم را در ظروفی می کارند تا سبز شود.

 

چهارشنبه سوری

     سه شنبه آخر سال را چهارشنبه سوری می نامند. چهارشنبه سوری یکی از آئین های کهن مردم ما است. طبق آئین های نوروزی، در این روز مردم از روی آتش می پرند و می گویند: زردی من از تو، سرخی تو از من، سردی من از تو، گرمی تو از من.

     بعد از آن که آتش خاکستر شد، اهالی همراهی کنند تا خاکسترها در سر راههای اصلی پخش شود و سپس قاشق زنی آغاز می شود. در بین اهالی این طور رسم است که چهره خود را بپوشانند و از صاحبخانه طلب آجیل مشگل گشا و شیرینی کنند و مریدان نیز برای مراد گرفتن فالگوش   می ایستند تا با تفسیر حرفهای دیگران سرنوشت خود را در سال نو تعبیر کنند. البته بازار نذر و نیاز هم رونق خود را دارد.

 

میز نوروز، حاجی فیروز آتش افروز

     عناوین فوق که شاید برای نسل امروز تازگی داشته باشد از رسوم نوروز بود که به مرور ایام دستخوش تغییر شد و رفته رفته به دست فراموشی سپرده شد.

     حاجی فیروز در این میان پایدارتر از بقیه بود و هنوز هم در بعضی از محلات تهران و شهرستانها در حول و حوش نوروز فعالیت دارد.

     آتش افروز که به عنوان یک پای دیگر یک جمع نمایشی با شعبده بازی و آکروبات، مردم را به خود جلب می کرد نیز این روزها جز نامی - در تاریخ تئاتر - از خود به جای نگذاشته است.

     گاه دیده می شد که حاجی فیروز و آتش افروز با همراهی یک میمون و خرس برنامه خود را اجرا می کردند. میرنوروز نیز در شمار بازیهای نمایشی نوروز بود و از دو روز به عید مانده تا سیزدهم نوروز دوام می آورد. میرنوروز روزی که مرحله ای از ابهت رسیده بود که جهت القای حس و حال عظمت نمایش خود، با شتر می آمد و هر جا که شتر توقف می کرد، صاحبخانه ملزم به پذیرائی از میر نوروز و همراهانش به صرف شام و ناهار بود.

 

سیزده بدر

     خیلی ها معتقدند که عدد 13 نحس است و با این پیش زمینه به جای عدد سیزده از 1+12 استفاده می کنند.

     اما سیزده بدر از «نحوست» عدد سیزده تاثیر پذیرفته است و مردم در این روز سعی می کنند از خانه خود بیرون بروند و به زعم خود نحوست سیزده را در صحرا به در کنند.

     در روز سیزده نوروز، مردم اوقات خود را در دل سبزه و گیاه سر می کنند و حتی برای دختران دم بخت خود فالی می گیرند و دختران هم با گره زدن سبزه ها آرزو می کنند که تا سال دیگر در خانه شوهر و بچه بعل باشند.

     از رسوم منقرض شده این روز، شکستن کاسه و کوزه است که سابقا از عادات اشراف بود و به این وسیله مایه یمن و برکت را یافته بودند.

     ناهار سیزده بدر به زبان خودمانی همان آش رشته معروف است که همراه غذاهای دیگری و از جمله شامی، فسنجان، سبزی پلو، کوکو، ماهی و ... صرف می شود.

     از بازیهایی هم که در این روز از بزرگ و کوچک به آن اشتغال دارند، همان بازیهای سنتی بچه ها از قبیل گل یا پوچ، گرگم به هوا، قایم باشک، خلاصی، الک دولک، یادم تو را فراموش و... است.