تبیین مساله:مساله اینجاست که آیا گزاره ها و اعتقادات ایمانی،خرد پذیر بوده و از راه عقل،درک وتوجیه می شوندیاعقل درحریم ایمان راه نداشته وراه دریافت آن منحصر به وحی و شرع است؟برخی آن دورا مغایرهمدیگرمی داند،درمقابل،برخی سعی کردند تا سازگاری یافته های عقلی را با تعالیم وحی به اثبات رسانند.درهمین دیدگاه سه گرایش و انشعاب دیگر1- برتری ایمان بر عقل 2- برتری عقل برایمان 3- تفکیکیون بوجود آمد.دراین مقاله ابتدا مفهوم عقل و ایمان،به دنبال آن تاریخچه این بحث درمسیحیت و اسلام رابیان کرده ودرفصل سوم و چهارم دیدگاههای عمده درغرب وجهان اسلام را مورد نقد وبررسی قرارداده وقول حق را که همان سازگاری اعتدال آمیز میان عقل وایمان است را بیان می کنیم ودرفصل پنجم دیدگاه های فلاسفه اسلامی که همگی یا اکثرا این دیدگاه صحیح پذیرفته اندرا می آوریم ودرفصل آخر این دیدگاه صحیح را با آیات الهی و روایات اهل بیت(ع)تطبیق می دهیم تامهر تاکیدی باشد به برگفته هامان.
اهمیت این پژوهش:عقل وایمان،دو موهبت الهى است.که اقبال به یکى وادبار از دیگرى،پى آمدهاى خسارت باربه دنبال دارد.تکیه به عقل صرف باعث طغیان انسان مى شود.از طرف دیگر،دین و ایمان فارغ ازعقل،یاگرفتاربى فهمى مى شود و یا درانواع خرافه ها و تحریف ها آلوده مى گردد؛بنابراین،لازم می دانیم برای رهایی از این مشکلات تحلیل صحیحی از مسائله داشته باشیم.
پیشینه تحقیق دریهودیت ومسیحیت:این بحث،یکی ازکهنترین مباحث کلامی است.که می توان قدمتش را به تخلف آدم(ع)وابلیس مرتبط دانسته اند.جدی ترین بحثی توسط سقراط است.بعدازایشان افلاطون درکتاب«پارمنیدس»و ارسطو است.پس ازآنهاتوسط«فیلون»بعدادراندیشه کلمنت اسکندری واورگین.بعدازاو«سعید فیومی»و اثرش به نام«الامانات و الاعتقادات»میباشد. بعدازاو«موسی ابن میمون»وکتاب«دلاله الحایرین»است،ازمتفکران مسیحی میتوان به یوستینیوس وآگوستینوس وتوماس آکویناس.(1225-1274)نام بردمهمترین آثار آکویناس عبارتند از دو کتاب حجیم «آموزش تبلیغی» و«مقالات آموزش الهیات و فلسفه» است.بعدازاو پاسکال (1623ـ1662)است که تقریباًمعاصردکارت بود. مهمترین اثراو کتاب اندیشهها است.بعد ازآنهامی توان به جان هیک وجان لاک(1632-1704)اشاره نمود،آثارجان لاک«نامهای در باب تساهل»و«جستار درباره فهم آدمی»می باشد.کانت (1724-1804)،کلیفورد (1845-1879)یلیام جیمز (1842ـ 1910 م.)از دیگرمتکلمین مسیحی اند،بعدی پل تیلیش وازجمله کتبش تزلزل بنیادها، وجودخدا،اکنون جاودانه،عصر پروتستانتیزم،شجاعت بودن،پویاییایمان وازهمه مهمترکتابی سه جلدی به نام الهیات نظام یافته.است،ویتگنشتاین (1889- 1951)پلانتینگا(1932- ).«کی یرکگور»وکتاب«ترس و لرز»مایکل پترسون وکتاب«عقل و اعتقاد دینی»به این مباحث پرداخته وکتاب نوشته اند.
پیشینه تحقیق در اسلام:رابطه ایمان وتعقل در اسلام باممنوعیت حدیث درنیمه اول ودوم شروع شدکه اهل حدیث با اکتفاء به ظواهر آیات وروایات هرگونه تاملات عقلی را درتمامی ساحت دین ممنوع کردندجریان مبارزه با عقل به همین جا ختم نشدبلکه در قالب ظاهرگرایی توسط گروه هایی ازفرقه های مختلف مسلمان ازجمله اخبارگرانی از شیعه تبلورپیداکرد.وتا عصرحاضر یعنی وهابیت ادامه پیدا کرده است کردندودرمقابل معتزله زیادی به توسعه قلمرو عقل گوشیدندوشیعه در این میان همان راه تعادل خود راحفظ کرد.ازمهمترین عوامل مطرح شدن این بحث در اسلام می توان به عصر ترجمه اشاره نمود.نمونه بارز و روشن این سخن،ترجمه آثاراسحاق کندی(184-258 ق).پس ازاو،محدثان اهلسنت به سبب مخالفت با علوم عقلی حدوددو قرن به علوم عقلی اهمیتی داده نشود،اماپس ازاین تاخیر،فارابی(257 -339ق)ابنسینا(370-428 ق)ابومعین ناصرخسرو درکتابش به نام(وجه دین)را می توان نام برد.غزالی(م 505 ق)اورا به خاطردوکتابش به نامهای(تهافت الفلاسفه)و(الجاء العوام عن علم الکلام)،از مروّجان عقل ستیزی در فرهنگ اسلامی می دانند;اما باید گفت که حمله غزالی متوجه فلسفه بوده است نه عقل وعقل گرایی.ازدیگرفیلسوف معروف،ابوالبرکات بغدادی،وکتاب(المعتبر)پس از او،ابنرشداندلسی(م 1198م)ودوکتابش به نامهای«تهافتالتهافت»و«فصلالمقال فیما بینالحکمة والشریعة من الاتصال»ازدیگرمتفکران اسلامی ملاصدروآثارمهمش ازجمله(اسفار،تفسیرالقرآن الکریم ،اسرارالآیات ،شرح اصول کافی وسایر آثارش)می باشدبعدازاو محققداماد،فیض کاشانی و تلمیذ فیض،قاضی سعید قمی،ملاهادی سبزواری،درایجاد هماهنگی میان عقل و دین بسیارکوشیدهاند.درعصرجدید می توان ازعلامه طباطبائی،وپنج جلد کتاب(اصول فلسفه و روش رئالیسم)امام خمینی،شهیدمطهری وهمچنین آیت الله جوادی آملی نیزدرکتبش ازجمله کتاب دین ودنیا وکتاب عقل درهندسه معرفت دینی وتفسیر تسنیمش.محمدتقی جعفری ودرکتاب همگرایی دین ودانش نام برد.درعصر حاضر
محمدرضا حکیمی مکتبی به وجودآورد به نام مکتب تفکیک،ازجمله کتبش می توان به مکتب تفکیک اشاره نمود.وبسیاری دیگرازمتفکرینی که به خاطراختصارنامشان رادر اینجا نیاوردیم.
سوال اصلی وسوالات فرعی این مساله:آیا رابطه ای بین عقل و ایمان وجوددارد؟تعریف لغوی واصطلاحی ایمان وعقل چیست؟درآموزههای غرب واسلام چه نسبتی میان ایمان و عقل برقراراست؟آیا سازگارند یا تعارض داند؟در صورت تعارض کدام مقدم ؟ایمان و عقل در آموزههای اسلامی کتاب و سنّت چه نسبتی با هم دارند؟
فصل اول:مفاهیم اصلی
مفهوم ایمان در لغت واصطلاح:معنای لغوی ایمان تصدیقی که توام باآرامش واطمینان باشدراگویندودراصطلاح ایمان اختلاف نظرمتعددی بین متکلمین غربی ومسلمان وجود داردولی آنچه مشهور بین متکلمین وفلاسفه اسلامی است عبارت است ازتصدیق قلبی که مبتنی برمعرفت حصولی یا حضوری است.ومشهور بین متکلمین غربی دردیدگاه کلاسیک گفته اند:ایمان عبارتندازباورکردن گزارهای است که توسط وحی بیان شده ودر اختیار بشرقرارگرفته است.ودردیدگاه مدرن که می گوید:ایمان نوعی سرسپردگی به خداست.
مراتب ایمان:مراتب ایمان چهارمرتبه است.مرتبه اول ایمان به زبان.مرتبه دوم ایمان به قلب ومرحله سوم آنکه مراتب ایمان را شناخته وآنها راتصدق نماید چه تصدیق عرفانی وچه برهانی.(ایمان به یقین)آخرین رتبه آن این است که انسان درنوراحدیت چنان مستغرق شده باشد که فقط واحد قهار راببیند.واین مرحله حاصل نمی شود مگر برای اولیای کامل.
مفهوم عقل در لغت واصطلاح:معانی مختلفی رابیان کرده اند ولی معانی که درتمام موارد ماده عقل محفوظ است همان عقال کردن وبستن(هوای نفس)است تاانسان به تمییزحق ازباطل وفهم صحیح نائل آیدودر اصطلاح آنچه دراین بحث مقصود است،همان قوه ادراکی ناب انسان است که امورکلی رادرک کندو معرفت کلی درحوزه حکمت نظری وعملی رابه دست آورد.پس عقل دراینجا به معناى عقل استدلالگر،عقل ادراکى(معقولات)،است.
اقسام عقل ازدیدگاه متکلمین اسلامی:یکى طبیعى(غریزی)وآن قوّتى است که بوسیله آن آدمى از سایر حیوانات ممتازاست.دوم اکتسابی وآن قوّتى است که بوسیله آن تمیزمیدهد میان کارهایى که درآخرت به نفع یا ضرر اوست.
اقسام عقل ازدیدگاه فلاسفه:الف)عقل عملی ومراتب آن:عبارتنداز قوه ای(عامله)که استنباط صناعات انسانیه می کندوقبیح وجمیل را در فعل وترک می فهمدکه برای آن چهارمرتبه ذکرکرده اند:1- پاک کردن ظاهر با به جاآوردن عبادات واجتناب از محرمات 2- تطهیر باطن اززشتی ها3- تمام معلومات ویا قسمت بیشترآن را مشاهده نماید.4- مرحله فنای نفس است ازذات خویش.
ب)عقل نظری ومراتب آن:عبارتندازقوه ای(عالمه)که اراده تصورات وتصدیقات رامی کند.وحق وباطل رادر موردآنچه ادراک می کند تشخیص می دهد.که شامل چهارمرحله می باشد.1- عقل بالهیولى:وآن استعداد محض است
2- عقل بالفعل:برای شخص علوم بدیهیات واولیات حاصل می شود.در این مرحله شخص قوه تعقل رادارد
3- عقل بالملکه:آدمى در این عقل نیروى تمیز بین نیک و بد را دارا میگردد وآن دانش درنفس او ثابت میگردد.
4- عقل مستفاد:دراین مرحله تمام معلومات به صورت کامل بدون توجه والتفات نزدشخص حاضر است.
فصل دوم :تاریخچه رابطه عقل و ایمانبررسی تاریخی نشان می دهد که نسبت میان«عقل و دین»جزء مسائل کلام جدید نیست,بلکه ازکهن ترین مسائل مهم درعرصة دین پژوهی است که ازدیربازتوجه فیلسوفان ومتألهان ادیان مختلف مخصوصا ادیان الهی را به خودجلب کرده است.به گونه ای که پهنة تاریخ ادیان رامی توان صحنة گفت وگوها ومباحثات مستمرعقل ودین قلمدادکرد.آنچه از آثارسقراط و افلاطون وارسطو ودیگرحکیمان ودانشمندان پیشین فهمیده مى شوداین است که این بحث سالها پیش ازمیلادمسیح(ع)توسط یهودیان مطرح بوده است.که مفاهیم تورات با عناصر تفکر افلاطونی به شدت درهم آمیخته بود.ومتفکرینی از جمله فیلون وفیومی رابه خود مشغول کرده بود.مسیحیت به سه دوره پیش ازمدرنیسم،دوره مدرنیسم،ودوره پسامدرن تقسیم می شود دردوره پیش ازمدرنیسم ایمان طریق و جاد? شناخت حقیقت بود وافرادی چون آگوستین قدیس,توماس آکویناس وفلوطین)این بحث رابه صورت جدى پى گرفتند،اما مدرنیسم عقل راجایگزین ایمان کردو حال دردور? پسامدرن می گفتند:حقیقتی که من میشناسم باحقیقتی که تومیشناسی یکسان استدوره مسیح به سه دوره تقسیم می شود.قصه نسبت عقل و ایمان در حوزه فرهنگ اسلامى،قصه اى دلکش ودرعین حال، تأمل برانگیز است;گروه هاى مختلفى از متفکران اسلامى یعنى فلاسفه،متکلمان، عرفا، فقها، اهل حدیث، اخباریون و...و نیز انشعابات آنها یعنى فلاسفه مشاء،اشراق و صدرایى و متکلمان معتزله، اشاعره و شیعه دراین زمینه سخن ها دارندو روى کردها وگرایش هاى متفاوتى را عرضه کرده اند.
فصل سوم:رابطه عقل و ایمان از منظر متکلمین مسیحی:درجهان غرب،سه دیدگاه شاخص وجود دارد.
الف- دیدگاه ناسازگاری:آنـها ایمـان را درتقابـل باعقل می دانند!درنگاه اینان «ایمان به صلیبآویختگی عقل است»ازمتفکرین این دیدگاه می توان به:ترتولیان.شستوف،کرکگور،پولس قدیس،پاسکال،کی یرکگارداشاره نمود.
ب- دیدگاه سازگاری:که خود سه دیدگاه در اینجا وجود دارد.
1- برتری ایمان برعقل:آنان میگویند:وحی به انسان اعطاء شده تاجایگزین همه معارف شود.آنان می گفتند:چون خدابا ماسخن گفته است،دیگرحاجتی به تفکرعقلی نیست وآن چه دانستنش درنیل به رستگاری ضرورت دارد،درکتاب مقدس مندرج است؟ازاین رو،باید شریعت راآموخت،ودرآن تامل،وبه احکام آن عمل کرد;دراین صورت،دیگر حاجتبه چیز دیگری،حتی فلسفه نیست.ازمتفکرین این دیدگاه می توان اگوسیتن،آنسلم قدیس،برنازکبیر وقدیس پیتر دامیانی و اورینکس،اشاره نمود.
2- برتری عقل برایمان:آنان معتقدندحقیقت مطلق رانمی توان درهیچ وحی ای یافت بلکه باید آن رادرعقل جستجوکردونباید بر سخن عقل چیزدیگری افزود دراین گروه کسانی چون گالیله، ابن رشدیان لاتینی، مارسیلیوس پادوایی و یوحنای ژاندامی قرار دارند
3- تفکیک حوزه عقل وایمان:آنان میگفتند:ایماحن وعقل،دونوع معرفت متمایز است وهیچ یک جایگزین دیگری نمیشودتاوظیفه اورا بعهده بگیرد.ازطرفداران این نظریه میتوان به آکویناس ،ویتگنشتاین ،الوین پلانتینگا و جان هـیک اشاره نمود.
نقد این دیدگاه:هیچگونه تعارضی میان آن دو وجود ندارد.چون معرفت مربوط به عقل وایمان مربوط به قلب است وتعلق آن دو به یک چیز دریک فرد ودریک زمان کاملا ممکن است.
فصل چهارم:رابطة عقل و ایمان درنگاه متکلمین اسلامی:دو دیدگاه بین متکلمین اسلامی وجود دارد1- ناسازگاری2- سازگاری که چهارنظریه درآن وجود دارد.
الف: دیدگاه ناسازگاری:این دیدگاه معتقداست که قلمرو تعقل وایمان یکی است.ایمان قصد تصاحب کل منطقهای را داردکه تعقل مدعیسلطه برهمان است.اماعلیرغم وحدت قلمرو،آن دو با یکدیگر هرگزکنارنمیآیند.طرفداران این نظریه در اسلام اهل حدیث وحنابله مخصوصا احمدبن حنبل از اهل سنت واخباری ها از شیعه مخصوصا استرآبادی می باشند.
ب: دیدگاه سازگاری: که خود چهار دیدگاه دراینجا وجود دارد.
1- برتری عقل برایمان:اینان عقیده دارندکه عقل میزان برای دین وشریعت است این گروه نگاه افراطی به شان عقل درقلمرودین دارندزیرامیزان بودن عقل درساحت دین به این معناست که هرچه موافق باعقل است صحیح بوده وجزء دین محسوب می شودوهرچه با عقل موافق نبودناصحیح وجزءدین به حساب نمی آید.متکلمان که روش فلسفی داشته اندومعتزلة طرفداران این دیدگاه بوده اند.
2- برتری ایمان برعقل:این گروه عقل را مفتاح شریعت میدانند.یعنی پس ازگشودن درگنجینه دین باکلیدعقل آن راباید به کنارگذاشت وخود بی استعانت از کلیدبا محتوای گنجینه رو به رو می شود.علامه مجلسی جزاین دسته است.
3- مکتب تفکیک:آنان معتقدند:
وحی معصوم است ونباید بادرآمیختن آن بامعارف عقلی،ناب بودن آن رامخدوش کرد.درثانی دخالت دادن معارف عقلی وشهودی بر دامنه اختلافات در فهم کتاب وسنت دامن می زندثالثا عدم تفکیک مرزوحی بامعارف عقلی واستمداد ازآنها درفهم کتاب وسنت موجب رواج تاویل وکنارزدن تفسیر می گردد.
نقد این دیدگاه :جواب به مطلب اول:عقل مفیدیقین همان درجه اعتباررا داردکه فهم مفید ازکتاب وسنت حائز آن است. درجواب مطلب دوم می گوییم اگر عقل رارها وبه سراغ کتاب وسنت برویم باز ازاین اختلافات درفهم مصون نخواهیم ماند.درجواب مطلب سوم می گوییم جریان تاویل همانندتحلیل آرای بیگانه برمتون مقدس نیست بلکه حکیم خردمنددست وپای وهم وخیال راعقال می کندوهر گونه آزادی نامعقول رااز آنهامی ستاند وهمگی را به خدمت کتاب الهی می آورد.
4- دیدگاه عقل گرایی اعتدالی:دیدگاه صحیح درباره رابطه ایمان وعقل که ما آن را عقل گرایی اعتدالی می نامیم این است که بین دین وعقل یک رابطه طولی وهرکدام مکمل دیگری است واین را نمی توان نقصی برای دین تلقی کرد زیرا منبع هردو یکی است وآنها از یک حقیقت قدسی صادر شده است بنابراین خودخداست که برخی وظایف مربوط به انسان را برعهده عقل مثلا عقل از درک ماهیت معاد جسمانی،برزخ،بهشت وجهنم وغیره ناتوان است در مقابل دین نیز وظیفه ای درقبال اصول اولیه بدیهی علیت وضرورت سنخیت علت ومعلول وغیره برعهده ندارد براین اساس می توان گفت حوزه فعالیت دین وعقل متفاوت است نه متمایز ویا متخالف واین دو می توانند با یکدیگر تعامل سازنه داشته باشند.
فصل پنجم:رابطة عقل و ایمان درنگاه فلاسفه اسلامی:
دراین اختلاف دیدگاههای که درمساله هست غالب بلکه بایدگفت همه فلاسفه اسلامی بااتّکا برتوانایی عقل بشری درفهم دین،به تبیین مفاهیم دینی و اثبات باورهای بنیادین دینی پرداخته و نوعی الهیّات عقلانی پدیدآوردهاند.آنان پیوند بین عقل ودین را نه تنها ممکن بلکه ضروری می دانستند.آنهابرتوافق وپیوند عقل وایمان تاکیددارندو با استناد به متون دینی،هرچندکه تعارض ظاهری رااحساس کردند ،آن را در مباحث علمی،قابل تحلیل و تفسیر دانسته و به توافق، برگشت دادهاند.ازجمله آنان فیلسوفان می توان به فارابی،ابن سینا،ابن رشد،شیخ اشراق،ملاصدرا،علامه طباطبایی،شهیدمطهری،آیت الله جوادی آملی وعلامه جعفری اشاره نمود.
فصل ششم:نسبت عقل وایمان در قرآن و روایات
قرآن وروایات شک وپرسشگری راویژگی طبیعی موجود متفکردانسته است واورادریافتن پاسخی که ازدرون اوبجوشدکمک میکند.هیچگاه قرآن وروایات دربرابر اینگونه پرسشها نمیگوید طرح پرسش نارواست،راه ایمان از راه عقل جداست،و شما با اینکه نمیفهمید باید بپذیرید،بلکه از منظرقرآن وروایات، تفکر صحیح به ایمان میانجامد.از نظر این دو منبع،اهل انکار وشک یا اساسا تفکر نمیکنند،یا تفکرآنها در مسیر نادرستی قرار گرفته،و یا تحت تأثیر هواهای نفسانی و امیال و منافع زودگذر مادی از دین گریزانند .
اینگونه مطالب در جای جای قرآن وکلام نبوی وائمه اطهار به وفور یافت می شودماننداین نمونه که قرآن خطاب به مشرکان می فرماید:شماکه غیراز الله رارب خود قرارداده ایدبراین کار برهان بیاورید(أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ) ودرسوره احقاف تبیین میکندکه مراداز برهان چیست(قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ...)(4)شماکه غیرخدارامیرستید بایداقامه برهان کنیدیا بادلیل عقلی یانقلی درادامه آیه بیان شده است(...اِئْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)(5) اشاره به دلیل نقلی است یعنی درکتابهای پیشین الهی نظیر تورات وانجیل وصحف ابراهیم شاهدی نقلی برخالق بودن نتها ویا شریک خالق بودن آنها باشد یا آنکه نشانه علمی(دلیل عقلی)بر این مدعا بیاورید.پس این آیه دلیل عقلی را در کنار دلیل نقلی حجت قرار داده است.و رسول الله(ص)می فرماید:همانا تمام خیرها وخوبی ها به وسیله عقل حاصل می شود وکسی که عقل ندارد دین ندارد.لذا بینش اسلامی،پیامبران وادیان الهی نه برای مبارزه ونفی عقل،بلکه برای شکوفایی ورشد عقل آمدهاند.