پنج. همسانی با عرشیان
آنکه بر گرد کعبه طواف میکند، باید بداند که پیرامون عرش الهی میگردد و با طواف کنندگان اطراف عرش هم نوا میشود: (وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ. زمر (39)، آیه 75.
شش. آمرزش خواهی از خدا
یکی از اسرار باطنی طواف، بازگشت به خدا و پاک شدن از گناهان است علل الشرایع، ج 2، ص 310 .
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «با پدرم امام باقر (علیه السلام) در حجر اسماعیل بودیم و ایشان مشغول به نماز بود که مردی آمد و سلام کرد. [آنگاه] گفت: سه سؤال دارم: نخست اینکه فلسفه طواف این خانه چیست؟ پدرم فرمود: خداوند متعال وقتی ملائکه امر فرمود آدم را سجده کنند و ملائکه در آغاز نپذیرفتند، خداوند بر آنان غضب کرد!! سپس ملائکه از خداوند طلب آمرزش و توبه نمودند. خداوند امر کرد تا به طواف بیت المعمور مشغول شوند. برای فرزندان آدمنیز کعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود. کافی، ج4، ص188
هفت. درس اعتقاد و ایمان
طواف، یک سیر کامل اعتقادی است؛ از توحید گرفته تا معاد. حج گزار با شروع طواف از گوشه کعبه، به آغاز حیات خود و آفریننده اش (خداوند) متوجه میشود و توحید را سر لوحه اعمال و رفتار های های خود قرار میدهد. آن گاه در مسیر خود، مابین مقام ابراهیم و خانه خدا، اعتقاد خود را به پیامبران و اطاعت و تبعیت از آنان نشان میدهد. در ادامه
وقتی حجر اسماعیل و مستجار را دور میزند، یاد و نام پیشوایان معصوم را گرامی میدارد و ولایت و امامت آنان را، اعتقاد و شعار خود قرار میدهد. پس در پایان به مکان نخستین باز میگردد و این همان توجه به معاد و بازگشت به مقصد اصلی (انا لله و انا الیه راجعون) است. علاوه بر این منظره طواف (ورود مداوم عدهای به مطاف و خروج جمعی دیگر از آنان)، میتواند اشارهای به حضور انسانها در این جهان (مبدا) و خروج از آن داشته باشد (معاد). یاد آوری این نکته، علاوه بر یاد کرد رستاخیز و رشد انسانها، درس دیگری از توحید و پایبندی به مسائل اعتقادی میدهد.
ده. دلسپردگی و عشق به محبوب
طواف تجلّی کامل «عشق و محبت» انسان به آفریدگار خود و حد اعلای دل سپردگی و شیفتگی به محبوب حقیقی است. حج گزار با طواف و چرخیدن گرد خانة دوست، اشتیاق و علاقة وافر خود را به محبوب واقعی اعلام میدارد و تنها او را شایستة دوستی و عشقورزی میداند. در نزد اهل فرهنگ و ادب نیز، گرد کسی چرخیدن نشانه عشق شدید به وی و بیانگر پیوند و ارتباط وثیق با او است.
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه * خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو * مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
یکی از نویسندگان گفته است: «طواف و به گرد چیزی چرخیدن، علامت کمال علاقه و نشانه محبت است تا آنجا که انسان خود را فدای محبوب میسازد و بلا گردان او میشود. آن چنان که پروانة عاشق شمع، آن قدر برگرد شمع میچرخد که عاقبت خود را با بال و پری سوخته به پی شمع میافکند. حاجی واقعی نیز که آتش اشتیاق لقای پروردگار در دلش شعله ور شده و بار سفر بسته و از وطن مألوف و خانه و کاشانه و فرزند و زن بریده و لبیک گویان خود را به پای دیوار خانه محبوب رسانیده است؛ پروانه وار گرد شمع فروزان خانه توحید میچرخد و با
حرکت دایرهای بر گرد خانة حق نشان میدهد که جز حق، چیزی نمی نمیخواهد و جز حق، چیزی نمی نمیجوید و مجذوب هیچ عاملی جز حق نیست».. حج مقبول، ص 114.
یازده. در فکر و ذکر محبوب
طواف، با همه بودن و در عین حال، بی همه بودن است؛ یعنی، هرچند حج گزار در جمع با شکوه و عظیم طائفان قرار میگیرد و در کنار سیاه و سفید، زن و مرد، جوان و پیر، به طواف خانة خدا میپردازد؛ با این حال با بی توجهی نسبت به دیگران و حضور قلب فراوان، به عبادت و تسبیح آفریدگار خود میپردازد و دل در سودای او میبازد. وجود دیگران (به خصوص نامحرمان)، او را از توجّه به حق باز نمی نمیدارد و مانع عشقورزیاش نمیشود.
او بجدّ مشغول ذکر و دعا میشود و به مناجات و راز و نیاز با معبود میپردازد و در حالی که با خیل عظیم مسلمانان در حرکت است؛ دل و فکر خود را معطوف حضرت حق میدارد و این سرّ ماندگاری و زیبایی طواف است.
طواف نقطه اتصال موحدان و صالحان در طول تاریخ زندگی بشر است. از زمان حضور حضرت آدم بر روی زمین و ساخت بنای کعبه، یکتاپرستان و مؤمنان به خدا،
است
دوازده. کانون وحدت و عظمت مسلمین
طواف، اوج شکوه و عظمت مسلمانان و کانون وحدت و همدلی و یکرنگی آنان است. وحدت و پیوند مسلمانان، از هر نژاد و کشوری در طواف تجلی میکند و دشمنیها، خود خواهیها و کینه توزیها در آن به فراموشی سپرده میشود. انسان در طواف، احساس تنهایی و بیگانگی نمی نمیکند؛ بلکه خود را جزئی از امت با شکوه اسلام میداند؛ امتی که در یک مسیر و هماهنگ و هم شکل در حرکت مداوم هستند و بر گرد یک کانون محوری میگردند و یک هدف و مقصد دارند. این عظمت و همدلی لرزه بر پشت دشمنان میاندازد و نور امید بر دل دوستانمیافکند و برتری و فضیلت امت اسلام را نشان میدهد.
یازده. در فکر و ذکر محبوب
طواف، با همه بودن و در عین حال، بی همه بودن است؛ یعنی، هرچند حج گزار در جمع با شکوه و عظیم طائفان قرار میگیرد و در کنار سیاه و سفید، زن و مرد، جوان و پیر، به طواف خانة خدا میپردازد؛ با این حال با بی توجهی نسبت به دیگران و حضور قلب فراوان، به عبادت و تسبیح آفریدگار خود میپردازد و دل در سودای او میبازد. وجود دیگران (به خصوص نامحرمان)، او را از توجّه به حق باز نمی نمیدارد و مانع عشقورزیاش نمیشود.
او بجدّ مشغول ذکر و دعا میشود و به مناجات و راز و نیاز با معبود میپردازد و در حالی که با خیل عظیم مسلمانان در حرکت است؛ دل و فکر خود را معطوف حضرت حق میدارد و این سرّ ماندگاری و زیبایی طواف است.
طواف نقطه اتصال موحدان و صالحان در طول تاریخ زندگی بشر است. از زمان حضور حضرت آدم بر روی زمین و ساخت بنای کعبه، یکتاپرستان و مؤمنان به خدا،
است
دوازده. کانون وحدت و عظمت مسلمین
طواف، اوج شکوه و عظمت مسلمانان و کانون وحدت و همدلی و یکرنگی آنان است. وحدت و پیوند مسلمانان، از هر نژاد و کشوری در طواف تجلی میکند و دشمنیها، خود خواهیها و کینه توزیها در آن به فراموشی سپرده میشود. انسان در طواف، احساس تنهایی و بیگانگی نمی نمیکند؛ بلکه خود را جزئی از امت با شکوه اسلام میداند؛ امتی که در یک مسیر و هماهنگ و هم شکل در حرکت مداوم هستند و بر گرد یک کانون محوری میگردند و یک هدف و مقصد دارند. این عظمت و همدلی لرزه بر پشت دشمنان میاندازد و نور امید بر دل دوستانمیافکند و برتری و فضیلت امت اسلام را نشان میدهد.
شعر از محمدمهدی سیار
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم
اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم
اگر تمام جهان دشمنی کند با ما
من و تو یار هم و جاننثار هم باشیم
کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم
در این دیار اگر خشکسالی آمده است
خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم
نگفتیام ز چه خون گریه میکند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم
نگفتیام ز چه رو رو گرفتهای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم
به دست خستهی تو دست بستهام نرسید
نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم
شکسته است دلم مثل پهلویت آری
شکستهایم که آیینهدار هم باشیم